1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نگاهی به جشنواره بیست و یکم تئاتر ایرانی کلن

الهه خوشنام۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

تئاتر آرکاداش شهر کلن، برای بیست و یکمین بار شاهد گشایش فستیوال تئاتر ایرانی- کلن بود. دو سخنرانی، چند رقص، نمایش و ترانه های فارسی و انگلیسی از جمله برنامه های گشایش جشنواره بود.

https://p.dw.com/p/1DmsT
Bildergalerie 21. Deutsch-Iranische Theaterfestival Köln 2014
عکس: DW/Elahe Khoschnam

[No title]

حضور نیم ساعتی پیش از شروع برنامه در سالن انتظار تئاتر آرکاداش، فرصتی بود تا مخاطبین جشنواره را پس از بیست و یکسال بار دیگر نظاره کنیم.

چند سالی است که حضور جوان ها پر رنگ‌تر از گذشته شده است. امسال نیز علاوه بر چهره‌های آشنای هر ساله، صندلی‌های تئاتر با مخاطبین جوانی که اغلب تازه فستیوال را یافته بودند، اشغال شده بود.

سخنان کوتاه محمود خوشنام، روزنامه نگار، پژوهشگر موسیقی و از یاران وفادار بیست و یکساله تئاتر آغازگر برنامه جشنواره بود. گزارشی از فراز و فرودهای جشنواره که مدیران آن، مجید و بهرخ فلاح زاده در درازای این سال ها با آن دست به گریبان بوده اند: «گرفتاری هایی که گاه می توانست خطری برای زندگی جشنواره به شمار آید و نقطه پایانی بر زندگی آن بگذارد. خوشوقتانه چنین نشد. سیاست های معقول گردانندگان در موقع خود خطر را خنثی کرده و جشنواره کار خود را ادامه داده است.»

محمود خوشنام از منشوری نانوشته سخن گفت که مهم ترین پایه های فکری آن در وهله نخست آزادی بیان اندیشه در تئاتر است:«به این پایه فکری باید وفادار بود. متکی ساختن تئاتر به یک ایدئولوژی هر چقدر مترقی با اصل آزادی تئاتر منافات دارد. جمله ولتر را همیشه باید در خاطر داشت: من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا تو حرفت را بزنی. اما به بهانه آزادی بیان و اندیشه نمی توان هر نوشته‌ای را روی صحنه آورد. آن چه می خواهد صحنه‌ای شود باید با حداقل ارزش هنری در آمیخته باشد، تا بتوان آن را هنر نامید.»

مجید فلاح زاده مدیر جشنواره، سخنان خود را با این شعر حافظ آغاز کرد: هرگز نمیرد آن که دلش زنده شده به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما/.

نوازندگی هنرمندان در مراسم افتتاحیه فستیال تئاتر ایرانی-آلمانی
نوازندگی نی توسط هنرمندان ایرانی در مراسم افتتاحیه فستیال تئاتر ایرانی-آلمانیعکس: DW/Elahe Khoschnam

او سخت ترین لحظات این سال‌ها را مرگ "عزیزان تئاتری": ایرج زهری، محمد عاصمی، و فرهاد مجد آبادی (که چند ماه پیش درگذشت) عنوان کرد و افزود: «(این) عزیزان همچون نقش‌های کلیدی تئاتر گذشته ایران را به این فستیوال پیوند می‌زدند.»

مدیر جشنواره از سه انگیزه برای ادامه کاری که قرار بود سال گذشته متوقف شود نام برد:« نخست طبیعت سیاسی فستیوال بود. این فستیوال از همان آغاز اعتراضی بود به حضور جمهوری اسلامی. مگر این بختک از کشور ما رخت برکشیده که ما از اعتراضمان دست برداریم. پس باید ادامه می دادیم و ادامه خواهیم داد.»

او در ادامه تصریح کرد: «دوم خواست و نیاز مهاجر- تبعیدی و شما تماشاگران پیوسته خجسته است. و در پایان، هرکجا انسانی هست، فرهنگ و تمدنی هست. احتیاج ما تئاتر ورزان به ادامه فعالیت حرفه‌ای نیزهست. بدون تئاتر ما حضور نداریم. عشق ما تئاتر است. هرگز نمیرد آن که دلش زنده شده به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

بهزاد فلاح زاده، سخنان آغازین برنامه را مانند سال های پیشین برای مخاطبین آلمانی حاضر در سالن به زبان آلمانی ترجمه کرد.

برنامه بعدی دیگر شعر بود و ترانه و موسیقی.

رامتین هنرمند نسبتا جوان مقیم آلمان، با همراهی نی انوشه، شعری را که خود سروده بود، خواند:

بازم ترانه خون شدم/ عاشق آسمون شدم/ دریا رو آتش می زنم/

شاعر این قصه منم/ سخت به این جا رسیدم/ هزار تا طوفان رو دیدم/

آسمونم شکسته بود/ غم تو نگام نشسته بود/ یه وقت دیدم سحر شده/ ولی هنوز توی شبم/

خورشید و دیدم و ولی/ یه هو شعری نشست روی لبم/ اگه خواهی مثل شبنم روی اطلسی بشینی/ قیمت گل دادنی نیست/ ...

رامتین از سیزده سالگی به آلمان آمده و آنگونه که خود می گوید از کودکی شعر می گفته و مطالعاتی در ادبیات کلاسیک ایران داشته است.

او شعرهایش را بیشتر ترانه می داند تا شعر. ترانه ای از کت استیونس با همراهی ساز قانون و دو گیتار و سپس دو ترانه ایرانی، یکی شاد با نام سپیده و دیگری بازخوانی ترانه ای از داریوش، و باز هم شعری دیگر، پاین بخش کار رامتین در فستیوال بود.

پایان این برنامه اما آغاز کار انوشه بود که با مهارتی که در نواختن نی دارد، آن را به شیوه های گوناگون می نوازد. انوشه خلاصه ای از کاری را که در شهر وایمار آلمان اجرا کرده بود، برای حضار هم به اجرا درآورد. نواختن نی با دو لب که گویا ترک‌ها و عرب‌ها این گونه می نوازند.

نی کلاسیک ایرانی که از لای دو ردیف دندان نواخته می شود. نی به سبک چینی و نی با نت به شیوه آلمانی. آهنگی از بتهوون که ظاهرا نت آن بر روی کاغذی نوشته شده بود، انوشه اما کاغذ را لوله کرد و با همان کاغذ لوله شده آهنگی از بتهوون را نواخت.

در پایان بخش اول برنامه شاهد رقص- نمایش میشائیل لوپز بودیم که نامش بی اختیار ما را به یاد جنیفر لوپز زیبا رو و خوش اندام می انداخت. ولی شباهتی در کار نبود.رقص بر اساس شعری با نام سنگ خورشید از "اوکتاویو پاز" شاعر آمریکای لاتین بنا شده بود.

در بروشور برنامه نوشته شده که رقص در فرم مدرن. رقص اما آنقدر مدرن بود که از حد سلیقه ما آدم‌های باستانی به دور بود. به قول سانسورچی ها شاید حرکات موزونی بود که ما از آن سر در نمی‌آوردیم. این بخش از برنامه کریدور خاطره‌ها نام داشت که ما هم آن را به خاطره‌ها سپردیم.

با درنگی نیم ساعته دوباره به سالن بازگشتیم و "هایکو این روزها" را دیدیم. مهدی فرج پوری در این رقص- نمایش، کوشیده بود تا شعر کلاسیک ایرانی را در دنیای مدرن امروزه به تصویر بکشد. یاری از سایه‌ها با صحنه‌آرایی از طبیعت با کمک تصویر ویدئوئی و نور، صحنه‌ای زیبا ساخته بود که خانم "گون سایگون" خواننده سیاه پوست جاز آمریکائی با صدائی خوش او را همراهی می کرد.

این برنامه با الهام از شعرهای مولوی و شعرهائی از خود فرجپوری ساخته شده بود. در برشور برنامه از مدرن بودن رقص این بار چیزی نوشته نشده بود، ولی متاسفانه ما باز هم مفهومی از رقص در این بخش از برنامه نیافتیم.

برنامه همچنان ادامه داشت. نمایش موزیکال تراژدی ننه دریا که به صورت فیلم نشان داده می شد، آخرین بخش برنامه گشایش فستیوال بود. گشایشی که از ساعت شش بعد از ظهر آغاز شد و تا یازده و نیم شب ادامه داشت. بسیاری ما بین برنامه‌ها سالن را ترک کردند و ما هم بخش آخر را نادیده گذاشتیم و به سوی خانه رفتیم.

برنامه‌ها در مجموع خیلی متنوع بود و با در نظر گرفتن سلایق مختلف برنامه‌ریزی شده بود.سلیقه به ویژه جوانان نیز در نظر گرفته شده بود. اما پنج ساعت و نیم زمان درازی برای گشایش است. از همین نخستین روز اما پیداست که برنامه های امسال پر و پیمان است.

در فاصله کوتاهی که دست داد از بهرخ حسین بابائی پرسیدیم که سال پیش قرار بود که کار را به دست جوان ترها بسپارید.

آیا نقش جوان ترها در برپائی این فستیوال پر رنگ تر شده است؟«ما واقعا نه از نظر روحی و نه از نظر جسمی توانائی انجام کار به آن صورت را نداشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که نسل جوان را با همکاران قدیمی تلفیق کنیم. فرود حیدری متعلق به همان نسل جوان است که از شانزده سالگی با ما کار تئاتر کرده بود. ما تشویقش کردیم که تئاتر را به صورت آکادمیک یاد بگیرد. پس از تجربیات بسیار، ما همدیگر را رها نکردیم و همکاری با او را ادامه دادیم.»

بهرخ حسین بابائی افزود: «فرود وب سایتی درست کرده که در تمام جهان می توان آن را دید. ایده جدید او این بود که نسل جوان را در تئاتر نشان بدهیم. یعنی یک روز از فستیوال را اختصاص دادیم به این نسل جوان. نسلی که از آکادمی بازیگری شهر کلن و از ملیت های مختلف، ایرانی و ترک و آلمانی و آمریکای لاتین ...پنجشنبه در یک برنامه چهار ساعته هفت نمایش را به صحنه می آورند. شب هم اتوبوسی به نام هوس نوشته تنسی ویلیامز و زنان رئیس جمهور نیز از همین جوانان نمایش داده خواهد شد. حالا هم فستیوال را داریم و هم جوان‌ها را.»

با این اوصاف تصور می کنم که جوانان واقعا دارند می‌آیند. می‌آیند تا آینده ای بهتر و برتر بسازند.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه