1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جنگ جهانی دوم و دگرگونی‌های ژرف در آسیا

فرید وحیدی۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

در آسیا و اروپا در باره زمان آغاز و پایان جنگ جهانی دوم اتفاق نظر وجود ندارد. اما پیرامون پیامدهای ناشی از جنگ در آسیا اختلاف نظری نیست. اثرات جنگ جهانی دوم هنوز بخشی از سیاست و تاریخ معاصر در آسیا را رقم می‌زند.

https://p.dw.com/p/1FQ2i
نابودی شهر هیروشیما پس از پرتاب بمب اتمی
نابودی شهر هیروشیما پس از پرتاب بمب اتمیعکس: Getty Images

این روزها هفتاد سال از پایان جنگ جهانی دوم می‌گذرد. گرچه در آسیا و اروپا سال ۱۹۴۵ به عنوان سال پایان جنگ مورد توافق است، ولی در این دو منطقه در باره زمان و شروع دقیق آغاز و پایان اتفاق نظر وجود ندارد. در اروپا حمله قوای هیتلری به لهستان در سال ۱۹۳۹ آغاز جنگ تلقی می‌شود و پایان جنگ را هم معمولا ۸ مه ۱۹۴۵ می‌گیرند که جانشینان هیتلر، ۸ روز پس از خودکشی او پای تسلیم قوای آلمان نازی در برابر متفقین امضاء گذاشتند.

در آسیا در باره شروع جنگ روایت‌های متفاوتی وجود دارد. چینی‌ها حمله ژاپن در ۷ جولای ۱۹۳۷ به پکن که بر خلاف همه حملات سابق ژاپن با مقاومت گسترده‌ آنها روبرو شد را آغاز جنگ می‌دانند و درگیرشدن آمریکا با ژاپن را هم از پیامدهای درگیری ژاپن و چین تلقی می‌کنند. در غرب اما این روایت چینی‌ها از این لحاظ که تقصیر آلمان هیتلری در شروع جنگ جهانی دوم را در سایه قرار می‌دهد مورد موافقت نیست.

ژاپن گرچه سیاست‌های امپریالیستی و توسعه‌طلبی را از پیش از آغاز جنگ جهانی دوم آغاز کرده بود، ولی با تضعیف کشورهای استعماری اروپایی (فرانسه و هلند و بریتانیا) به علت درگیرشدن در جنگ با هیتلر در سال ۱۹۴۰و ناتوانی آنها در حفظ مستعمرات در شرق و جنوب آسیا، ژاپن بیش از پیش درصدد برآمد حوزه نفوذ خود در این مناطق را گسترش دهد و دسترسی به منابع و ذخایر جدیدی را از طریق جنگ و سلطه‌طلبی دنبال کند. هدف توکیو این بود که به وابستگی خود در این زمینه‌ها به آمریکا پایان دهد.

آمریکا از اوائل ۱۹۴۱ مذاکرات فشرده‌ای را با ژاپن دنبال می‌کرد تا از ورود این کشور به جنگ جلو گیرد. اما در جولای ۱۹۴۱ زمانی که ژاپن حمله خود را به "هندوچین فرانسه" (ویتنام، لائوس و کامبوج) آغاز کرد تا سرپل محکمی برای تسلط بر کل جنوب شرقی آسیا بسازد، واشنگتن دیگر تردید خود در باره نیات ژاپن در ورود به جنگ را کنار گذاشت و به تحریم این کشور روی آورد که به نوبه خود به تشدید درگیری‌ها راه برد. ظاهرا مقام‌های توکیو تصور نمی‌کردند آمریکا منافع چندانی در آسیا برای خود قائل باشد و به آسانی به توسعه‌طلبی ژاپن تن دهد. اما با مقاومت آمریکا، عزم ژاپن به جنگ علیه این کشور در نوامبر ۱۹۴۱ قطعی شد.

حالا عملا ژاپن با مقاومت از دو سو روبرو بود، از یک طرف چینی‌ها علیه سلطه ژاپن بر خاک خود به مقاومت برخاسته بودند و از سویی، آمریکا هم توسعه‌طلبی دم‌افزون ژاپن در جنوب شرقی آسیا و هم اتحاد آن با آلمان هیتلری را خطرناک می‌دانست و با آن از در مقابله درآمد.

قوای ژاپن در طول سال‌های ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ پیشروی سریعی را آغاز کردند و توانستند علاوه بر ضربه‌زدن به آمریکا در پرل هاربر و اعلان جنگ رسمی به این کشور در ۱۱ دسامبر ۱۹۴۱، به سرعت فیلیپین (مستعمره آمریکا)، برمه و مالزی (مستعمره بریتانیا) و اندونزی (مستعمره هلند) را به تسخیر خود درآورند.

ژاپن از اوایل قرن بیستم در چارچوب سیاست ‌توسعه‌طلبانه و امپریالیستی خود و برای برکشیدن خویش به سطح سایر قدرت‌های استعماری، شعار "آسیا برای آسیایی‌ها" را طرح کرده بود که عملا ماهیتی ضد کشورهای غربی حاکم بر شرق و جنوب آسیا داشت و کم و بیش به مذاق مردم این مناطق خوش می‌آمد. از همین رو به خصوص مردم هندوچین فرانسه (ویتنام، کامبوج، لائوس) و برمه به دلیل گرایش‌های ضداستعماری خود در سیمای ژاپن یک متحد می‌دیدند و با روحیه منفی با تجاوز ژاپن به کشورهای خود مقابله نکردند. استقبال اولیه این کشورها از حمله ژاپن، اما با خشونت شدیدی که نیروهای ژاپنی اعمال کردند به سرعت به ضد خود بدل شد و جنبش ضداستعماری بر علیه ژاپنی‌ها نیز سمت‌گیری کرد.

حمله غافلگیرکننده ژاپن به پرل هاربر در هاوایی، اغازگر جنگ ژاپن و آمریکا در اقیانوس آرام و آسیا
حمله غافلگیرکننده ژاپن به پرل هاربر در هاوایی، اغازگر جنگ ژاپن و آمریکا در اقیانوس آرام و آسیاعکس: picture-alliance/dpa

امیدی که ژاپنی‌ها به هیتلر بستند

از سویی، ژاپن ابدا در شرایطی نبود که بتواند در مقابله با آمریکا فرادستی پیدا کند و پیروزی‌های خود را ادامه دهد. ولی آنچه که توکیو را بیش از پیش به درگیری با آمریکا تشویق کرد، قولی بود که هیتلر به این کشور داد که با غلبه بر اروپا به کمک ژاپن خواهد آمد. ارزیابی هیتلر این بود که آمریکا صرفا به حمایت محدود از بریتانیا در جنگ علیه آلمان بسنده نخواهد کرد و دیر یا زود رسما وارد جنگ علیه آلمان خواهد شد. از همین رو، هیتلر مناسب دید که با تشویق ژاپن به درگیری شدید‌تر با آمریکا عملا این کشور را در پیوستن به متحدان اروپایی‌اش ناتوان کند.

در واقعیت امر هم سال ۱۹۴۲ وضعیت برای متفقین به شمول آمریکا بسیار نامناسب شده بود. ژاپن تقریبا در تمام جنوبی شرقی آسیا در حال پیشروی بود و در فوریه همین سال سنگاپور را که بیش از ۱۲۰ سال کانون اصلی اعمال قدرت بریتانیا در این منطقه بود به تصرف خود درآورد. سیلان (سریلانکا) که زیر سلطه بریتانیا بود نیز آماج بمباران ژاپن قرار گرفت و نیروی دریایی بریتانیا در منطقه نهایتا به کنیا گریخت. حالا دیگر اقیانوس هند هم در برابر تهاجم ژاپن بی‌دفاع شده بود.

همزمان طراحان جنگ در ستاد ارتش هیتلری مشغول تهیه نقشه‌هایی بودند که بر اساس آنها نیروهای ارتش آلمان از طریق شوروی و مصر که حالا تا حدود زیادی در کنترل آنها بودند به سوی هند حرکت کنند و به نیروهای ژاپنی بپیوندند و به عمر سلطه بریتانیا بر آن مناطق نیز خاتمه دهند.

این طرح‌ها اما روی کاغذ ماند و حتی دو کشور امکان این که اقدامات خود را با یکدیگر هماهنگ کنند هم، نیافتند. نیروی آلمان در شوروی به بن‌بست خورد و از پیش‌روی بازایستاد و ژاپن نیز مجبورشد از اقیانوس هند برگردد تا به حمله شدیدتری که آمریکا آغاز کرده پاسخ دهد. از این پس همکاری لجستیکی بیش از پیش بلاموضوع شد و هر دو کشور به رغم حضور در یک جبهه جهانی، مستقلا درگیر جنگ بودند. موضوع دیگر این بود که هم آلمان و هم ژاپن به لحاظ "نژادی" نسبت به یکدیگر سوءظن داشتند و هر کدام قدرت‌گیری دیگری را به زیان خویش می‌دید.

با این همه، این درگیری‌های ژاپن در حوزه اقیانوس آرام و جنوب شرقی آسیا بود که جنگ را از محدوده اروپا فراتر برد و به آن ابعاد "جهانی" بخشید.

تسلیم؛ نتیجه بمب اتم؟

بلافاصله پس از ۸ مه ۱۹۴۵ که تسلیم آلمان هیتلری رقم خورد، هری ترومن، رئیس جمهور آمریکا از "آزادشدن غرب" سخن گفت و افزود که اما، شرق همچنان زیر سلطه ارتش ژاپن است. او از رهبری توکیو خواست که به رژیم هیتلری تاسی کند و تسلیم شود. رهبری ژاپن یک روز بعد این درخواست را رد کرد و گفت که به پیگیری اهداف جنگی خود ادامه خواهد داد. این در حالی بود که یک پای دیگر ائتلاف هیتلری (ائتلاف محور) یعنی ایتالیا از ژانویه همان سال از این ائتلاف کناره گرفته بود. استالین نیز که در سال ۱۹۴۳ به دو رهبر دیگر متفقین، یعنی روزولت (آمریکا) و چرچیل (بریتانیا) قول داده بود که بعد از عقب‌راندن قوای هیتلری از خاک شوروی برای دفع تجاوز ژاپن، در آسیا هم به کمک آنها خواهد رفت یک هفته قبل از پایان جنگ در اروپا قرارداد بی‌طرفی با ژاپن را فسخ کرد. این اقدام برای ژاپن که به ارسال نفت از سوی شوروی و برآمد آن به عنوان یک میانجی‌گر بی‌طرف دل بسته بود مثل یک شوک بود. ورود شوروی به جنگ یک هفته قبل از تسلیم ژاپن نیز تیر خلاص را به امیدهای توکیو زد.

با تسلیم آلمان عملا حملات آمریکا بر روی ژاپن متمرکز شد. اکثر شهرهای بزرگ این کشور به حد زیادی تخریب شدند و شمار کشته‌ها هم روز به روز فزون‌تر شد. گرچه بنا بر روایاتی ژاپن در اواخر جولای ۱۹۴۵ به دلیل حجم گسترده حملات آمریکا و میزان خرابی‌ها، آوارگی‌ها و نیازها عملا به اعلان تسلیم نزدیک می‌شد، ولی صاحب‌نظرانی‌هم هستند که اقدام آمریکا در انداختن بمب اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی در ۶ و ۸ اوت ۱۹۴۵ را محرک ژاپن در قبول تسلیم می‌دانند. صاحب‌نظران اول بر این عقیده‌اند که انداختن بمب اتم بر ژاپن هدف اصلی دیگری داشت و آن هم هشدار به شوروی بود که پس از جنگ و پیروزی‌هایی که در حوزه شرق اروپا به دست آورده بود، بیش از این در فکر گسترش حوزه نفوذ خود نباشد و قدرت عمده آمریکا که حالا به بمب اتمی هم مجهز شده را دست کم نگیرد.

مراسم تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم با حضور ژنرال داگلاس مک‌آرتور ، فرمانده نیروهای آمریکا در دوم سپتامبر ۱۹۴۵
مراسم تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم با حضور ژنرال داگلاس مک‌آرتور ، فرمانده نیروهای آمریکا در دوم سپتامبر ۱۹۴۵عکس: AP

روایت چینی از جنگ

این نیز هست که در شکست ژاپن مقاومت چینی‌ها هم نقش کمی نداشت. خود چینی‌ها معتقدند که کشورشان بیست میلیون کشته در جریان جنگ جهانی دوم داشته و به لحاظ تعداد قربانی بعد از اتحاد شوروی (۲۷ میلیون) ایستاده است. منابع بی‌طرف این رقم را ده میلیون ذکر می‌کنند. ژاپنی‌ها نیز به دلیل تمرکز نظامی‌شان بر چین برای درهم شکستن مقاومت در این کشور ۴۰۰ هزار سرباز از دست دادند و به این ترتیب از بسیج قوای لازم برای مقابله با آمریکا کم و بیش بازایستادند. این تعداد سرباز البته یک پنجم قربانیان ارتش ژاپن در جنگ بود. به عبارت دیگر، ۲ / ۱ میلیون سرباز ژاپنی در حملات آمریکا از پا درآمدند.

گردانی از ارتش ژاپن که به تسلیم این کشور در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ بی‌اعتنا مانده بود و در درون خاک چین همچنان به عملیات ادامه می‌داد روز ۲۶ اوت سرانجام توسط قوای شوروی منهدم شد و از همین رو برای چینی‌ها نه ۱۵اوت، بلکه ۲۶ اوت، روز پایان جنگ جهانی دوم به حساب می‌آید.

بر خلاف آلمان ژاپنی‌ها کمتر حاضر شده‌اند مسئولیت خود در جنایاتی که در جریان جنگ جهانی دوم در آسیا دامن زدند را بپذیرند و از بابت آن از مردم منطقه عذرخواهی کنند. این امتناع گاه و بی‌گاه به تنش میان ژاپن وهمسایگانش، از جمله چین و دو کره منجر شده و می‌شود و مانعی در راه برقراری مناسبات عادی و عاری از تنش میان این کشورهاست.

پایانی که پایان نبود

پایان جنگ جهانی دوم اما برای چینی‌ها پایان جنگ نبود. دو گروه عمده و متخاصم در درون چین که حالا از سوی آمریکا و شوروی، دو پیروز عمده جنگ جهانی دوم حمایت می‌شدند در مذاکرات ۲۸ اوت ۱۹۴۵ برای شکل‌دهی مشترک به ساختار سیاسی آینده کشور به توافق نرسیدند. در نتیجه دوره‌ای از جنگ داخلی درگرفت که نهایتا با پیروزی کمونیست‌ها به رهبری مائوتسه دونگ و شکست مخالفان آنها پایان یافت.

در کره نیز پایان جنگ به درگیری نیروهای هوادار دو قطب جهانی برآمده از جنگ جهانی دوم بر سر سهم شیر از قدرت سیاسی منجر شد و جنگی ۴ ساله را در پی داشت که نهایتا به تقسیم کره انجامید که هنوز هم این دو پارگی باقی است

در میان قدرت‌های استعمارگر بریتانیا زودتر از دیگران به روند استعمارزدایی در آسیا روی خوش نشان داد و حفظ منافع خود را در دست‌کشیدن از این رویه دید. این گونه بود که تحت شرایطی استقلال هند و برمه به رسمیت شناخته شد. بریتانیا همچنین قدرت تازه‌برآمده آمریکا و حوزه نفوذ آن در آسیا را هم به رسمیت شناخت و متناسب با آن از این منطقه عقب کشید.

هلند که اندونزی را در استعمار خود داشت بعد از جنگ نیز از قبول استقلال آن امتناع کرد و برای احیای قدرت خود در این منطقه دوباره به صورت نظامی علیه استقلال‌خواهان وارد عمل شد. اما نهایتا در سال ۱۹۴۹ مجبور شد استقلال اندونزی را به رسمیت بشناسد.

فرانسوی‌ها نیز تنها در سال ۱۹۵۴ و پس از جنگ‌های خونین به استقلال مستعمرات خود در آسیا (ویتنام، لائوس و کامبوج) رضایت دادند. هر چند که در ویتنام جنگ به شکل دیگری ادامه یافت و نهایتا سال۱۹۷۵ بود که این کشور یک پارچه شد.

مراسم تسلیم نیروهای ژاپنی در چین در ۹ سپتامبر ۱۹۴۵
مراسم تسلیم نیروهای ژاپنی در چین در ۹ سپتامبر ۱۹۴۵عکس: picture alliance/akg-images

تاریخی که همچنان جاری است

در مجموع جنگ جهانی دوم برای آسیا و اقیانوسیه نیز پرخون و پررنج بود و ویرانی و قربانی بسیار به‌بار آورد. پایان این جنگ ساختار سیاسی منطقه را تغییر داد. این جنگ در برآمد آمریکا به عنوان ابرقدرت جهان نقشی عمده داشت، به برآمد چین منجر شد، استمعارگرایی اروپا را که دو سه قرن پیش‌تر از همین منطقه شروع شده بود نقطه پایان نهاد و به شکل‌گیری کشورهای جدیدی منجر شد. آخرین نبرد جنگ جهانی دوم هم در آسیا و در ۹ مارس سال ۱۹۷۴ پایان یافت. در این روز اوندا هیرو، سرهنگی از ارتش ژاپن و نیروهای تحت فرماندهی‌اش که همچنان نمی‌خواستند تسلیم کشورشان را باور کنند، بالاخره تسلیم شدند و سلاح‌‌های خود را زمین گذاشتند.

با این همه اثرات جنگ جهانی دوم در سیمای دو تکه شدن کره، پیامدهای تشعشعات اتمی در هیروشیما و ناکازاکی یا اختلافات همچنان موجود میان ژاپن و همسایگانش بر سر تقصیرها در این جنگ و نیز در اختلافات ارضی ژاپن و روسیه، همچنان بخشی از تاریخ و سیاست معاصر آسیا است.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه