1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جراح ایرانی به دنبال شیوه‌های نوین جراحی دریچه‌های قلب

AJ۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

نوید مادرشاهیان، جراح قلب بیمارستان دانشگاه شهر کلن آلمان، به دنبال شیوه‌های جدیدی در تعویض دریچه‌های قلب است. او در گفت‌و‌گو با دویچه وله از شیوه‌های کار خود، تحصیل در دانشگاه آلمان و پیشرفت‌های علمی‌اش می‌گوید.

https://p.dw.com/p/1CVTU
عکس: picture-alliance/dpa

دکتر نوید مادرشاهیان تحصیلات پزشکی را ظرف شش سال در سال ۲۰۰۰ به پایان رساند. بزگ‌ترین آرزویش از دوران کودکی جراحی بود. او خود در این باره می‌گوید:
خیلی جالب است که من بدون اینکه هیچ تماسی با پزشک و جراح قلب داشته باشم، بزرگ‌ترین آرزویم این بود که جراح قلب بشوم. آن هم فقط قلب، نه رشته​های دیگر مثل مغز یا رشته​های عمومی. فقط رشته قلب بود که مرا خیلی به طرف خودش می​کشید.

دکتر مادرشاهیانِ جراح در کودکی کتاب‌های بسیاری درباره جراحان معتبر جهان خوانده بود و آنان را قهرمانانی می‌دانست که الگوی زندگی او بودند. دوران تخصص در رشته جراحی قلب را از سال ۲۰۰۰ میلادی آغاز کرد. از او درباره تحقیقات علمی‌اش سوال می‌کنم. می‌گوید در کنار جراحی همواره با دانشگاه در ارتباط بوده است. رساله دکتری او در باره جایگزینی دستگاهی بود که در آزمایش‌های پزشکی جای حیوانات را بگیرد و به این ترتیب از کشته شدن بی‌رویه حیوانات جلوگیری کند. او سپس به تحقیقات دانشگاهی دیگری روی ‌آورد که هدف‌اش تهیه راهکارهایی برای جلوگیری از زخم‌های بزرگ در عمل جراحی قلب است.
حرف او را قطع می‌کنم و در همین رابطه می‌پرسم که عمل جراحی قلب در انواع مختلف آن به چه سمت و سویی می‌رود؟ آیا می‌توان انتظار داشت که در آینده نه چندان دور دیگر عمل باز قلب به پایان رسد و جراحی از راه سوندها انجام شود؟ او فرصت زیادی برای پاسخ نمی‌خواهد. در ابتدا به شیوه‌های عمل کنونی قلب و راه‌های پیشرفت آنها می‌پردازد و می‌گوید:

جراحی قلب حدوداً ۵۰ سال پیش شروع شد و آن هم عمل کلاسیک قلب به کمک پمپ قلب و ریه بود. (این عمل) به ما اجازه می​دهد قلب و ریه را از کار بیاندازیم و نگه​شان داریم تا بتوانیم روی آن​ها با آرامش و با خیال راحت عمل کنیم.
این گونه عمل در طول زمان دارد مقداری تغییر پیدا می​کند. به این شکل که یک‌مقدار شکاف​ها به مرور زمان کوچک‌تر شده​اند و جراح​ها برای عمل​های​شان دیگر احتیاجی به آن شکاف​ دادن​های بزرگ ندارند. نام این گونه عمل keyhole surgery است، یعنی جراحی کردن و وارد بدن شدن از شکافی به اندازه سوراخ کلید.
نکته دیگری که در حال تغییر است، این است که برخی عمل​ها را بدون کمک پمپ قلب و ریه انجام بدهیم، با عوض​کردن یا تعمیرات یکسری از دریچه​ها که این​ها را در حال حاضر می​شود بدون عمل قلب باز انجام داد. ولی این هنوز قدم​های اول است که برداشته می​شود.
یک‌سری از عمل​های جراحی قلب که خواهد ماند، یک سری​شان را فقط به کمک نگه‌داشتن قلب می​شود انجام داد. ولی خیلی از عمل​های دیگر هستند که من حدس می​زنم در سال​های آینده بشود آن​ها را انجام داد بدون نیاز به بازکردن قلب و بدون اینکه مریض را بخواهیم به پمپ قلب و ریه وصل کنیم.

بشنوید: گفت‌وگو با نوید مادرشاهیان، پزشک ایرانی درباره شیوه‌های جدید عمل جراحی قلب در آلمان

از دکتر مادرشاهیان می‌خواهم برنامه‌ی روزانه کاری‌اش را برایم شرح دهد. یک جراح قلب چند ساعت در روز کار می‌کند و صبح پس از بیدار شدن از خواب تا زمانی که بار دیگر سر به بالین می‌گذارد، چه نوع کارهایی انجام می‌دهد؟

برنامه کاری جراح معمولاً ساعت شش صبح شروع می​شود که از خواب بیدار می​شود و صبحانه کوچکی در خانه می​خورد و سوار ماشین​ ​می‌شود و به بیمارستان می​رود.
در بیمارستان معمولاً عمل جراحی ساعت ۷ صبح شروع می​شود که پیش از آن معمولاً نشستی هست و همه دکترها دور هم جمع می​شوند و درباره​ی برنامه روز صحبت می​کنند و یک‌سری اطلاعاتی داده می​شود در مورد عمل​های اضطراری که در طول شب انجام شده‌اند، تا همه در این موردها آگاهی داشته باشند. بعد همه می​روند به طرف آی سی یو، جایی که مریض​های روز قلب خوابیده​اند و آن​ها را ویزیت می​کنند.
بعد از این که کار تمام شد، حدود ساعت ۸ یا ۸ و نیم هر کسی به طرف اتاق جراحی خودش می​رود و عمل​ها یکی یکی پشت سرهم شروع می‌شوند. عمل جراحی قلب معمولاً بین ۲/۵ تا ۴ ساعت طول می​کشد. یعنی شما حدود ساعت ۱۲ ظهر بیرون می​آئید. می​شود غذایی خورد و بعد از آن معمولاً عمل دوم شروع می​شود.
عمل​هایی که انجام می​دهیم بیشتر عمل​های بای​پاسِ قلب و جراحی روی دریچه​های قلب است. یک سری عمل​هایی هست که، همان طور که گفتم، بدون نصب پمپ قلب و ریه انجام می​شود. بنابراین برنامه​ی روز با این دو یا سه عمل دیگر پر شده است، طوری که شما ساعت ۶/۵ یا ۷ بعدازظهر بیرون می​آیید، در بخش ویزیت انجام می​دهید، مریض‌هایی را که روز بعد باید عمل شوند می​بینید و یا از مریض​هایی که چند روز از عمل​شان گذشته دیدار می​کنید، یا یک سری از نامه​ها باید نوشته شوند و نامه​ها و یا عمل‌هایی را که کرده​اید باید دیکته کنید و معمولاً ساعت ۷ شب راهی خانه هستید و می​روید پیش بچه​ها و خانواده.



از رابطه آقای دکتر با بیمارها می‌پرسم. آیا شما قبل و بعد از عمل جراحی با بیمار رابطه‌ای دارید؟ آیا این آشنایی مهم است یا امری‌ست که به پزشک مربوط نیست و او باید تنها پرونده بیمار را به خوبی بشناسد و نظر هیئت پزشکان در این رابطه را مد نظر قرار دهد؟ می‌گوید:

جراح رابطه مستقیم با بیمار دارد و خیلی هم این رابطه مهم ا​ست. چون این کار به مریض دلگرمی‌بزرگی می​دهد که جراحش را قبل از عمل دیده باشد. این برای خود من شخصاً خیلی مهم است که با مریض خودم حرف زده باشم و خیلی هم برایم مهم است که خانواده مریض آنجا باشد که آن​ها هم شنیده باشند که ما چه‌کار می​خواهیم بکنیم و چه خطراتی این عمل می​تواند با خود داشته باشد. برنامه باید طوری باشد که همه در موردش آگاهی داشته باشند و همه من را دیده باشند و بدانند که چه کسی مسئول این عمل است و چه کسی این مریض را می​برد توی اتاق عمل و از اتاق عمل بیرون می​آورد.
تماس هست قبل از عمل و بعد از عمل، در دورانی که مریض در بخش است و معمولاً چیزی بین یک یا دو هفته است. ویزیت​های روزمره​مان هست که از این طریق مریض‌مان را می​بینیم و با آن​ها صحبت می​کنیم و زخم​هاشان را نگاه می​کنیم. تماس را به این شکل برقرار می​کنیم و نگه می​داریم.

بسیارند کسانی که بااعتراض به جو خارجی‌ستیزی در آلمان، این کشور را محلی مناسب برای پژوهشگران خارجی نمی‌دانند. جنگ جهانی دوم و تاریخ فاشیسم در آلمان به چنین ادعاهایی دامن می‌زند. از آقای مادرشاهیان می‌خواهم از خودش بگوید که آیا در جریان تحصیلات و پژوهش‌های خود در آلمان با چنین جوی روبرو بوده است یا نه و نظرش در این باره چیست؟

به نظر من هر کسی می​تواند پیشرفت داشته باشد. هر فرد خارجی می​تواند اینجا و یا در کشورهای دیگر پیشرفت کند که حالا من تجربه کشورهای دیگر را ندارم، ولی در آلمان می​تواند پیشرفت کند.
به نظر من همه این​ها برمی​گردد به پشت کاری که خود آن شخص دارد و بستگی دارد به انرژی و آن انرژی و زمانی که آن شخص حاضر است برای هدف​اش بگذارد. بزرگترین نکته به نظر من این است که در زندگی باید هدف داشت. در زندگی شما باید بدانید که به کجا می​خواهید بروید. باید نقشه​ای در ذهن​مان باشد که بتوانیم وقت و کارمان را برای آن بگذاریم. خود من شخصاً هیچ وقت چنین احساسی را تجربه نکرده​ام که در این کشور جلوی پای من سنگ گذاشته​اند یا نخواسته‌اند من پیشرفت کنم و یا از پیشرفت من جلوگیری کرده​ باشند.
با این‌که این موضوع را از خیلی​ها شنیده​ام، ولی خوشبختانه خود من شخصاً چنین تجربه‌ای نداشته‌ام و می​دانم که پیشرفت من تا الان دست خود من بوده و به آن چیزی که رسیده​ام، با تلاش و زحمتی بوده که خودم کشیده​ام و با پشتیبانی یک‌سری از همکاران خوب آلمانی​ام، با تحقیقات و با کارهایی که با هم انجام داده​ایم، توانسته​ام به این رتبه​ای برسم که در حال حاضر رسیده​ام.

مرگ و زندگی انسان‌ها در دست شماست، هنگامی‌که آغاز به عمل می‌کنید. گرچه بارها چنین عمل‌هایی کرده‌اید، اما همواره امکان مرگ نیز هست. اگر کوچک‌ترین اشتباهی رخ دهد، می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری داشته باشد. چه احساسی دارید به هنگام آغاز عمل؟

عمل قلب عمل خیلی سنگینی​ست، با این‌که سال​های سال است که ما داریم این عمل را به طور عادی انجام می​دهیم و برایمان امری روزمره و راحتی است. ولی با این همه نباید فراموش کرد که ما با مرگ و زندگی بازی می​کنیم و به خاطر همین هم برای من خیلی مهم است که قبل از عمل با مریض و خانواده​اش تماس داشته باشم و با ​​آن​ها صحبت کرده باشم. این خودش دلگرمی‌بزرگی به بیمار می​دهد، چون این حالت روتین بودن عمل برای منِ جراح است، اما برای مریضی که برای اولین بار زیر عمل باز قلب می​رود، بسیار بسیار نگران​کننده و ترسناک است . پس من سعی می​کنم تا جایی که می​شود به بیمار و خانواده​اش دلگرمی بدهم تا بتوانند این دوران سخت را از سر بگذرانند.
ولی حرف​تان درست است. برای خود من هم شخصاً کمی همراه با اضطراب است. قبل از هر عملی شما تا حدودی اضطراب و نگرانی دارید، با اینکه این حس به مرورِ زمان کمتر می​شود و شاید هم به مرحله​ای برسید که دیگر هیچ گونه اضطرابی نداشته باشید، موقعی که می​خواهید عمل کنید. خیلی راحت می​روید توی اتاق عمل و کارتان را انجام می​​دهید و می​آیید بیرون. ولی این به نظر من حتی امکان دارد به کیفیت کار شما صدمه بزند، وقتی شما به مرحله​ای می​رسید که دیگر همه چیز خیلی خیلی عادی شده و دیگر هیچ احساسی در میان نباشد. در حال حاضر همان طور که گفتم من خوشحالم که هنوز یک‌مقدار اضطراب دارم موقعی که وارد اتاق عمل می​شوم و فکر می​کنم که این اضطراب حتی به من کمک می​کند و باعث کیفیت بهتر کار من می​شود.

با او در کنفرانس آکادمی پزشکان و دندان‌پزشکان ایرانی در آلمان قرار گذاشته‌ام. او قرار است در این کنفرانس در باره شیوه جدیدی در عمل جراحی قلب برای تعویض دریچه‌ها سخنرانی کند. او خود یکی از استادان این نوع عمل است. از او در این باره می‌پرسم.

امروز در این مجلس در مورد یک سری از عمل​های تعویض دریچه قلب حرف می​زنم که بدون استفاده از پمپ قلب و ریه هستند. ما به وسیله دریچه​ای که حالت "استنت" دارد، وارد دریچه آئورت می​شویم و این دریچه را به وسیله دستگاه​هایی که در اختیار داریم نصب می​کنیم. امتیازاتی که این عمل دارد این است که احتیاجی به باز کردن بدن بیمار نیست، احتیاجی به نصب پمپ قلب و ریه نیست و مریض دوران نقاهت را خیلی راحت​تر می​تواند بگذراند. ولی در این مورد هم اشاره خواهم کرد که این نوع عمل برای هر شخصی خوب نیست. باید خیلی در موردش دقت کرد که ما به چه شخصی این عمل را تجویز می​کنیم و این نکته خیلی مهمی​ست که در حال حاضر باید به آن خیلی توجه شود.
این عمل، عمل جدیدی​ است. عملی​ست که حتی موقعیت جراحی قلب را، موقعیت کاردیولوژی را تغییر داده است. نامش Transcatheter Aortic Valve Implantation است، یعنی نصب دریچه آئورت از طریق یک سوند بدون این‌که بخواهیم عمل باز انجام دهیم. حدوداً می​شود گفت مدت ۶ـ ۵ سالی هست که ما این عمل را به طور روتین انجام می​دهیم. برای اولین بار سال ۲۰۰۲ بود که در فرانسه این عمل انجام شد و بعد به شدت پیشرفت کرد، ولی هنوز در تمام کشورها وجود ندارد. اولین کشوری که این عمل را پذیرفت و وسیع انجام داد، آلمان بود. در کشورهای دیگر هنوز این سیستم خیلی رایج و عادی نشده است. ولی من مطمئنم که این عمل در سال​های آینده صددرصد به حالت روتین در می‌آید و رواج پیدا خواهد کرد.

آیا این فکر که با مراکز علمی در ایران همکاری‌هایی انجام دهید برای‌تان جذاب است؟ آیا چنین علاقه‌ای برای شما وجود دارد؟ آقای دکتر با لبخندی بر لب می‌گوید:

این یک تصور خیلی قشنگی​ست که آدم بتواند یک زمانی با دوستان و همکاران کشور خودش همکاری کند. در حال حاضر برای من مقدور نبوده که این کار را انجام دهم. موقعیت​اش یا وقت​اش نشده. ولی می​دانم که اگر چنین موقعیتی برای من پیش بیآید، صددرصد حاضر خواهم بود این کار را انجام دهم. اگر آدم بتواند یکسری از پیشرفت​ها را یا از آن‌ور به این‌ور بیآورد یا از این‌ور به آن‌ور ببرد، چیزی بهتر از این امکان ندارد برای یک دکتر یا یک جراح پیش بیآید که بتواند علمی‌را از نقطه آ به نقطه ب ببرد و این برای من شخصاً کار بسیار بسیار باارزشی​ست.

به موضوعی دیگر می‌پردازم. جایگاه علم پزشکی آلمان در مقایسه با دیگر کشورهای جهان کجاست؟ آیا می‌توان در این کشور پزشک حاذقی شد؟ علم پزشکی آلمان در جهان چه رتبه‌ای دارد؟

به نظر من آلمان به لحاظ پیشرفت پزشکی جزو یکی از قوی​ترین و مدرن​ترین کشورهاست. همان طور که برای مثال این تکنیک Tavi که نصب دریچه آئورت بدون باز کردن جناق سینه و قلب است، سیستمی​ست که در آلمان به​عنوان روتین انجام می​شود و در آمریکا هنوز در مرحله آزمایشی و تحقیقاتی قرار دارد. از این لحاظ من خودم شخصاً آلمان را جزو یکی از کشورهای قوی و مدرن پزشکی در دنیا می​دانم و با تجربه‌ای که خود من در آمریکا داشتم، نمی​توانم بگویم که برای پیشرفت یک‌سری از تکنیک‌های مدرن باید حتماً به آمریکا رفت. نه، این موضوع را من خودم شخصاً اصلاً قبول ندارم.

Galerie Elite-Universitäten in Deutschland Universität zu Köln
نمایی از ساختمان مرکزی دانشگاه شهر کلن آلمانعکس: picture-alliance/dpa
نوید مادرشاهیان می‌گوید به رغم تجارب طولانی در آغاز جراحی کمی اضطراب دارد
نوید مادرشاهیان می‌گوید به رغم تجارب طولانی در آغاز جراحی قلب کمی اضطراب داردعکس: Privat



به موضوع رابطه او با زبان و فرهنگ فارسی می‌پردازم. رابطه شما با ایران و فرهنگ ایرانی چیست؟ آیا آن گونه که بعضی به‌خارج آمده‌ها می‌گویند، این افراد به "نسل سوخته" تعلق دارند و هیچ آینده‌ای نه در داخل، نه در خارج در انتظارشان نیست؟ شما در رابطه با موضوع هویت چه فکر می‌کنید؟ آیا ایرانی هستید؟ آلمانی هستید؟ مخلوطی از این دو هستید یا هیچ‌کدام آنها؟ تعلق شما به کجاست؟

من خودم را شخصی می​دانم که این امکان را داشته، بهترین چیزها را از دو فرهنگ مختلف انتخاب کند؛ دو فرهنگی که می​شود گفت زیاد ربطی به هم‌دیگر نداشته​اند؛ تماسی نداشته​اند و به دوشکل مختلف به​وجود آمده​اند. من هیچ چنین احساسی را در خودم نداشته‌ام که مالِ "نسل سوخته​" هستم یا صدمه دیده‌ام. چنین احساسی ندارم، نه. خیلی هم مثبت فکر می​کنم. خیلی راضی هستم از این‌که زندگی​ من این‌طور شده که در حال حاضر هست. گفتم، یک‌مقدار ربط پیدا می​کند به شخصیت هر شخص؛ به این‌که کلاً چه جوری به دنیا نگاه می​کند: منفی یا مثبت! من آدمی‌هستم که همه چیز را مثبت می​بینم. همه چیز برای من مثبت است. موقعیتی که برای من پیش آمده، موقعیتی بوده که تک بوده. من توانسته‌ام فرهنگ ایرانی را داشته باشم، دوران خوب کودکی​ام را در ایران بگذرانم، امکان این را داشته‌ام که به اینجا بیآیم و دوران خوب تحقیقاتی و دانشگاهی​ام را اینجا بگذرانم. امکان این را داشتم که هم با فرهنگ ایران آشنایی پیدا کنم و هم با فرهنگ اروپایی و فرهنگ آلمانی و همین را دارم سعی می​کنم به فرزندان خودم انتقال بدهم که آن​ها هم این موضوع را به همین چشم ببینند و بتوانند از دو فرهنگ استفاده کنند.
شما به زبان اشاره کردید. وقتی شما در محیط یک کشور نباشید، زبان​تان افت می​کند. یکسری از اصطلاحات و کلمات را از یاد می​برید، یا نمی‌توانید آن طور که باید از آنها استفاده کنید. ولی با همه این‌ها سعی من این بوده تا جایی که بتوانم زبان فارسی​ام را نگهدارم و به بچه​هایم خیلی فشار می​آورم که آن​ها هم فارسی یادشان نرود و بتوانند به زبان مادری​شان صحبت کنند. ولی زبان آلمانی هم باید به صورت کامل صحبت شود. چون همه این​ها پیشرفت شما در کشوری مثل اینجا را مشخص می​کند. کسی که می​خواهد اینجا پیشرفت کند، باید حاضر باشد خودش را کمی با این کشور وفق دهد. باید حاضر باشد فرهنگ اینجا را قبول کند. باید زبان​شان را بلد باشد. باید زبان​شان را خوب بلد باشد و بتواند با کاراکترهایی که اینجا در کشورشان دارند، کنار بیآید.

آیا جراح قلب می‌تواند خانواده هم داشته باشد؟ زمان بسیار محدود فراغت، فرصت بسیار کمی‌ را برای رسیدگی به امور خانوادگی و تربیت فرزندان می‌دهد. دکتر مادرشاهیان چگونه شغل خود را با خانواده هماهنگ می‌کند؟

به نکته خیلی مهمی اشاره می​کنید. اینجا ضرب​المثلی دارند که می​گوید پشت هر مرد قوی یک زن قوی​تر ایستاده است. من این شانس را داشتم که با خانمی زندگی کنم که پشت من را گرم نگه دارد و تمام امکانات پیشرفت را به من بدهد. چون اگر می​خواستم وقت و زمانم را، بیشتر از این چیزی که در حال حاضر انجام می​دهم، برای مسائل خارج از دانشگاه و بیمارستان بگذارم، فکر نمی​کنم به مرحله‌ای می​رسیدم که در حال حاضر رسیده‌ام. بنابراین همان طور که من مدیون مادر و پدرم هستم که تمام این امکانات را به من دادند، همین طور هم مدیون خانمم هستم که این وقت آزاد را، که احتیاج دارم برای این‌که بتوانم با تمام فکر و ذکر و قدرتم به کار ادامه دهم، در اختیار من می​گذارد. من فکر نمی​کنم که بدون خانمم می​توانستم به این مرحله​ی کنونی برسم.

فردی که موفق شده در رشته‌ای علمی‌به قله‌ای از پیشرفت برسد برای جوانانی که در پی طی چنین راهی هستند چه پیشنهادی دارد؟

انسان باید هدف داشته باشد و حاضر باشد برای رسیدن به هدف وقت و قدرت و نیرو بگذارد. باید با فکر و برنامه جلو رفت. باید شما قادر باشید بین دوستان​تان، دوست خوب و بد را تشخیص دهید. باید به موقع تماس​های زندگی را برقرار کنید. وقتی به گذشته خودم نگاه می​کنم، می‌بینم که این چیزها برای شخص من نکات بسیار بسیار مهمی​ بوده​اند.

نوید مادرشاهیان: من بهترین‌ها را از دو فرهنگ انتخاب کرده‌ام
نوید مادرشاهیان: من بهترین‌ها را از دو فرهنگ انتخاب کرده‌امعکس: Privat