1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تفسیر: روحانی ناتوان از گشودن درهای بسته امپراتوری آیت‌الله‌ها

جمشید فاروقی۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

یک سال از عمر دولت حسن روحانی می‌گذرد و یک سال از عمر انتظاراتی که پیروزی او در میان مردم برانگیخته بود. ارزیابی کارنامه‌ی یک‌ساله‌ی دولت روحانی در تفسیری از دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله.

https://p.dw.com/p/1CnSy
عکس: president.ir

مدت‌هاست که جامعه ایران دوپاره شده است. جمهوری اسلامی و پافشاری‌های نابخردانه‌ی محافظه‌کاران بر "خط‌سرخ‌"هایی که برخاسته از توهم یا فریب‌اند، دوپارگی جامعه ایران را دو چندان ساخته است. دو تجربه‌ی ناموفق دولت‌های خاتمی و احمد‌ی‌نژاد زمینه‌ساز پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال پیش ریاست جمهوری شد. چون اولی می‌خواست و نمی‌توانست و دومی نه می‌خواست و نه می‌توانست.

روحانی را "مرد میانه" می‌نامند. و امید مردم به آن بود که وی بتواند با بهره گرفتن از همان تدبیر و اعتدالی که از آن سخن می‌گفت، حلال مشکلات باشد و بر زخم‌های باز این جامعه‌ی آسیب‌دیده مرهم نهد. اما "میانه‌روی" در جامعه‌ای دوپاره هم نعمت و برکت است و هم نفرین و لعنت.

نفرین و لعنت است چون روحانی "میانه‌رو" هدف انتقاد و حمله هر دو جناح است و از این‌رو خصم و دشمن فراوان دارد. محافظه‌کاران و افراد "دل‌واپس" بر او می‌شورند، چون به گمان‌شان روحانی پا از گلیم خود فراتر می‌نهد و اصلاح‌طلبان بر او خرده می‌گیرند، چون به گمان‌شان وی در پیشبرد سیاست‌ها و وعده‌های خود پایدار و پیگیر نیست. و جالب اینجاست که گاه یک اقدام و کلام وی هر دو جناح را بر می‌آشوبد و سیل انتقاد را از خرد و کلان به سوی او روانه می‌کند.

اما "میانه‌روی" نعمت و برکت هم هست، چون روحانی به شکرانه‌ی این سیاست خود بین دو صندلی نشسته است و از این‌رو می‌تواند از نزدیکی خود با هر یک از دو جناح به سود پیشبرد سیاست‌ها و هدف‌هایش بهره گیرد. اما بین دو صندلی نشستن از او نیز فردی دوپاره ساخته است. هم محافظه‌کار است و هم پیشرو، هم سنت‌مدار است و هم نوخواه و مدرن. و اگر دقیق گفته باشیم یک تناقض متحرک که زیبنده‌ی همان نظامی است که خود بر تناقض‌های فراوانی استوار است.

حال همین نفرین و برکت در این جامعه دوپاره حسی دوگانه آفریده است. این چنین است که نه می‌توان روحانی را دوست داشت و نه می‌توان از او متنفر بود. چیزی بین مهر و کینه از همان جنس آمیزه‌ی ‌نفرین و برکت. روحانی در واقعیت امر بر عمر جمهوری اسلامی افزوده و در همان حال شاید واپسین شانسی باشد برای آشتی مردم با دولت.

روحانی همچون منجی در شرایطی بحرانی و طوفان‌زده پا به میدان نهاد. با کلیدی در دست و سرمست از پیروزی نامنتظره و سرشار از امید به آینده. کلیدش نماد آن بود که وی برخلاف سلف خویش برای حل مشکلات آمده و نه برای تولید و بازتولید مشکلات و نارسایی‌ها.

این که در امپراتوری آیت‌الله‌ها رئیس جمهور حرف آخر را نمی‌زند، راز پوشیده‌ای نیست. و دانستن این که قدرت سیاسی در ایران در انحصار دولت نیست و از ولی فقیه گرفته تا سرداران سپاه و روحانیان قدرتمند و باندهای مافیایی هر یک گوشه‌ای از خوان گسترده‌ی نعمت را به چنگ گرفته‌اند، نیز نمی‌بایست باعث حیرت کسی شود. و باور به اینکه در این ملغمه‌ی سیاسی هر کس حرف خود را می‌زند و راه خود را می‌رود نیز ریشه در تجربه‌ای ۳۵ ساله دارد. همه این‌ها را روحانی به خوبی می‌دانست. ولی نمی‌دانست که وظیفه "لایروبی طویله اوژیاس" را به او سپرده‌اند.

روحانی و کارنامه‌ی یک‌ساله‌اش

نگاهی به کارنامه یک‌ساله روحانی هم حکایت‌گر موفقیت‌هاست و هم موید ناکامی‌ها. اگر قرار باشد کارنامه یک‌ساله روحانی را در یک جمله خلاصه کنیم، این جمله چنین خواهد بود: کامیابی‌های بزرگ در سیاست خارجی و گام‌های کوچک در سیاست داخلی کشور.

دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله
دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه ولهعکس: DW/P. Henriksen

بزرگ‌ترین دستاورد او را باید در پرونده‌ی هسته‌ای جست‌وجو کرد. هم او بود که به پشتوانه‌ی دیپلماسی ظریف و نرمشی قهرمانانه موفق شد، راهی برای خروج از بن‌بست بیابد. گرچه تلاش‌های وی و وزیر امورخارجه‌اش برای کسب توافق قطعی با گروه ۵+۱ هنوز ختم به خیر نشده، اما هیچگاه کسب توافق چنین نزدیک و دست‌یافتنی نبوده است.

این روحانی بود که تابوی دیرینه‌ی گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا را شکست و سیاست تنش‌زدایی در مناسبات خارجی ایران را با غرب و همچنین با کشورهای منطقه، جایگزین سیاست تنش‌آفرینی دوره احمدی‌نژاد نمود.

بسیاری از وعده‌های روحانی در عرصه سیاست داخلی نتوانستند از قاب شیرین کلام فراتر روند و از تلخی زندگی در ایران امروز به نحوی بایسته و شایسته، بکاهند. روحانی در کارزار انتخاباتی خود از آزادی زندانیان سیاسی گفته بود. عده‌ای هم آزاد شدند. اما چیزی نگذشت که عده‌ دیگری جای آزادشدگان را در زندان‌ها پر کردند و وعده‌ی گشایش سیاسی را از پشت میله‌های زندان به نظاره نشستند.
روحانی از حق دسترسی آزاد به اطلاعات گفته بود. در عمل اما سانسور اینترنتی تشدید شد. از مزایای بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی سخن رانده بود، فیسبوک آزاد نشد و حتی بی‌مهری دامن "واتس‌اپ" را نیز گرفت و بر آن شدند تا آن را نیز از دسترس شهروندان خارج کنند. روحانی از حق استفاده از ماهواره‌ها گفته بود، در عمل اما باز "مجاهدان غیور" به بام خانه‌ها رفتند تا بشقاب‌ها را برچینند و "برادران" آنها نیز در ارسال پارازیت سنگ تمام گذاشتند.

از رفع حصر هم خبری نشد. حتی برخی از حصر مادام‌العمر گفتند و مقاومت و اعتراضی هم ندیدند. در همین مدت بر شمار اعدامی‌ها هم افزوده شد. همه این‌ها حکایت از آن داشت که سخن روحانی هر چه بیشتر از دفتر ریاست جمهوری فاصله می‌گیریم، بیشتر از اهمیت و اعتبار ساقط می‌شود و هر فرمان‌اش تاریخ مصرفی کوتاه دارد و پیش از اجرا توسط دیگر صاحبان قدرت لغو می‌شود.

تحریم‌ها تخفیف یافتند اما معجزه‌ای را سبب نشدند. "امت پشت صحنه" کماکان از نارسایی‌های اقتصادی در رنجند. اقدام‌های صحیح دولت گرچه توانست از سقوط بیشتر ارزش پول ملی جلوگیری کند، اما موفق به مهار تورم نشد و رکود تورمی بر کل اقتصاد کشور حاکم ماند.

خوره بیکاری به جان جامعه جوان ایران افتاده است. شکاف فقر و ثروت عمیق‌تر می‌شود. صنایع نفت و گاز از کمبود سرمایه و در سایه تحریم‌ها از نفس افتاده. از حیث میزان تولید نفت، ایران در بین کشورهای اوپک به رده پنجم تنزل کرده است. حتی عراق بحران‌زده نیز تولید نفتی بیش از ایران دارد.

چرخ تولید در صنایع به علت کمبود مواد خام و لوازم یدکی از توان و ‌رمق افتاده است. سیستم بانکی و مالی کشور به علت قطع شریان‌های مالی بین‌المللی ناکارآمد شده است. کارخانه‌ها یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند. نرخ رشد اقتصادی کشور منفی است و فساد مالی بی‌داد می‌کند.

اقتصاد صدقه‌ای و سیاست یارانه‌‌ای دولت احمدی‌نژاد همچون زهری کارگر چنان شرایطی خلق کرده که حال روحانی می‌بایست در خراب‌آباد اقتصادی کشور در به در به دنبال پادزهرش باشد. بدیهی است که نمی‌توان از روحانی انتظار داشت که طلسم همه این همه نارسایی و نابسامانی را با خواندن وردی بشکند و یک شبه جان جامعه را از این مهلکه برهاند.

روحانی در آستانه‌ی دومین سال زمام‌داری پشت درهای بسته مانده و کلیدش در باز کردن قفل‌های پولادین جهل و عقب‌ماندگی ناکارآ می‌نماید. ولی او باید متوجه یک چیز شده باشد و آن هم این‌که حتی اگر هرکول هم می‌بود، لایروبی این طویله کار یک مرد و یک شب نیست!

سال‌های ریاست جمهوری خاتمی حامل یک درس مهم و آموزنده بود: بدون رجوع به مردم و بهره گرفتن از توان آن‌ها پیروزی و موفقیت در این جامعه متناقض و دوپاره ممکن نیست. اگر روحانی از نیروی کلان مردم در جنگ قدرت بهره گیرد، می‌تواند در سال دوم زمام‌داری خود کارنامه درخشان‌تری داشته باشد. کوتاه سخن: روحانی می‌تواند، اگر واقعا بخواهد.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر