امکانات و محدودیتهای نشر به زبان فارسی
۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبهکتابی که به تازگی به عنوان "نشر فارسی" منتشر شده است، ضمن ارائه تاریخچهای از صنعت چاپ به زبان فارسی، وضعیت کنونی نشر به این زبان را در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان بررسی میکند، با نگاهی اجمالی به شرایط نشر کتاب فارسی در اروپا و امریکای شمالی.
در پیشگفتار کتاب، به قلم ب. بینیاز، تاریخچهمختصری از صنعت چاپ در ایران درج شده، که در آن آمده است: «کتابهای فارسی ابتدا نه در ایران، بلکه در کشورهای هندوستان، قلمرو عثمانی و مصر و بعضی از کشورهای اروپایی به چاپ رسیدند. نخستین چاپخانه برای چاپ کتابهای فارسی در سال ۱۸۱۰ میلادی در هندوستان توسط انگلیسیها در کلکته تأسیس شد». (ص ۸)
با این که صنعت چاپ به شیوهحروفچینی (به سبک دستگاه چاپ گوتنبرگ) به ایران وارد شده بود، اما این چاپ سنگی بود که در ایران راه باز کرد و رواج یافت. «در ایران نخستین بار شخصی به اسم میرزاجعفر تبریزی در سال ۱۲۴۰ هجری قمری (۱۸۲۵ میلادی) چاپ سنگی را در تبریز وارد کرد. به سخنی دیگر تقریبا ۲۷ سال پس از اختراع چاپ سنگی توسط آلمانیها، این صنعت به ایران نیز راه یافت.»(ص ۹)
ورود به دنیای نو با کتاب
نهضت مشروطه را سنگ بنای جامعه مدرن در ایران دانستهاند. همین جنبش بود که زمینهفکری و شرایط سیاسی مناسبتری برای گسترش چاپ در ایران فراهم کرد. در نخستین مقاله کتاب به عنوان "پیرامون نشر کتاب در ایران" فرید مرادی گزارشی از گسترش کتاب و کتابخوانی ارائه داده است.
«در تبریز تا سال ۱۳۰۰ هجری قمری ۲۰۰ عنوان کتاب چاپ سنگی به چاپ رسیده است... چاپ سنگی خیلی زود در اصفهان و شیراز و ارومیه و دیگر شهرها رواج یافت. در تهران نیز تا ۱۳۴۴ قمری یعنی پایان دوران قاجار ۱۸۳ عنوان کتاب به روش سنگی چاپ شده است.» (۲۳)
اما چاپ به شیوه حروفچینی بود که نشر سریع و ارزان کتاب را امکانپذیر ساخت و راه تأسیس بنیادهای انتشاراتی حرفهای را هموار کرد: «از سال ۱۳۰۲ شمسی کمکم مؤسسات جدید و حقوقی نشر پا گرفتند، کتابخانه خیام با مدیریت محمدعلی ترقی از ۱۳۰۴، کتابخانه بروخیم با مدیریت اسحاق و یهودا بروخیم از ۱۳۰۶، کتابخانه ابن سینا با مدیریت ابراهیم رمضانی از ۱۳۰۹، انتشارات علمی با مدیریت حاج اسماعیل علمی از ۱۳۱۱ و کتابخانه اقبال با مدیریت حاج محمد حسین اقبال از ۱۳۱۴ از ناشران مهم دوران حکومت رضا شاه بودند.» (۲۶)
از سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ دو ناشر مهم پا به عرصه نشر گذاشتند: حاج داود رمضان شیرازی "کتابخانه سنایی" را در خیابان ناصرخسرو بنیاد مینهد و عبدالرحیم جعفری موسسه "انتشارات امیرکبیر" را؛ به ویژه "امیرکبیر" امکانات فنی و بنیه مالی قویتری داشت و به زودی به بزرگترین ناشر خصوصی ایران بدل شد. (۴۰) این انتشاراتی پس از انقلاب مصادره شد و در اختیار "سازمان تبلیغات اسلامی" قرار گرفت.
تا سالیان آغاز دهه چهل شمسی، دو موسسه خصوصی دیگر شروع به کار کردند: انتشارات نیل و "نشر اندیشه". در دهه پنجاه رشد بنیادهای انتشاراتی از پیشرفت فرهنگی جامعه خبر میدهد. در سالهای پیش از انقلاب ناشرانی مانند نگاه، ققنوس، مروارید، آگاه، خوارزمی، توس و زوار وارد بازار کتاب شدند.
با این که پس از انقلاب برخی ناشران از دور بیرون رفتند یا از فعالیت خود کاستند، اما با ورود ناشرانی دیگر، چاپ و نشر کتاب به سطح بیسابقهای رسید. ناشرانی که پس از انقلاب کار خود را آغاز کردند، به ویژه به آراستگی و کیفیت کتاب اهمیت بیشتری دادند. در این راستا باید از این ناشران یاد کرد: نشر مرکز، نشر نی، نشر چشمه، نشر نیلوفر، نشر قطره، طرح نو، نشر فرهنگ معاصر، نشر کارنامه و...
ساختار صنعت چاپ ایران
در مقاله "ساختار صنعت نشر کتاب در ایران"، ساختار کلی نشر کتاب در ایران بررسی شده که دارای سه بخش است: «ناشران دولتی که شامل وزارتخانهها، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و بعضی از نهادهای دولتی هستند... دوم ناشران شبهدولتی یا نیمهدولتی که از مدیریت منتخب توسط نهادهای دولتی برخوردارند، اما در تنظیم بودجه و حساب سود و زیان دارای استقلال میباشند... و بالأخره ناشران بخش خصوصی که بیشترین تعداد ناشران را تشکیل میدهند.» (۵۲)
با این که بیشتر ناشران ایران در بخش خصوصی فعال هستند، اما سهم آنها در کل تولید سالانهکتاب پایین است و تنها به ۱۷ درصد میرسد. در ایران سالانه حدود ۶۰ هزار عنوان کتاب منتشر میشود که حدود دو سوم آنها عنوانهای تازه هستند و یک سوم تجدید چاپ.
بیشترین بار رشد فرهنگی جامعه بر دوش بخش خصوصی است و همین بخش است که از بحرانها و آسیبهای صنعت نشر بیشترین زیان را میبیند. در سالهای اخیر به خاطر فشارهای مالی و گاه سیاسی برخی از ناشران کار خود را متوقف کرده یا به حداقل کاهش دادهاند.
در برابر، ناشران دولتی از همه گونه امکانات و حمایتهای حکومت برخوردار هستند؛ آنها بودجهی کلانی در اختیار دارند و به بازده مالی چندان وابسته نیستند. بیشترین ظرفیت بخش دولتی برای تولید کتابهای دینی و تبلیغاتی صرف میشود.
با وجود تمام موانع و مشکلات، در ایران کار نشر پس از انقلاب رشد مناسبی داشته است. «آمار کتابهای منتشره در سال ۱۳۸۹ به تنهایی بیش از تمام عناوینی است که از ورود ماشین چاپ به ایران تا سقوط پهلوی منتشر شده است.» (۵۷)
اما به دوام این رشد اطمینان زیادی نیست، زیرا بازار کتاب پرنوسان است و بازگشت سرمایه هیچ تضمینی ندارد. به خاطر گران شدن کتاب و پایین آمدن تقاضا در بازار کتاب، شمارگان (تیراژ) کتاب پایین آمده است. تیراژ متوسط اولین چاپ کتاب پیش از انقلاب ۳۰۰۰ نسخه بود و پس از انقلاب به ۵۰۰۰ رسید، اما در سالهای گذشته این رقم به حدود هزار تا ۱۵۰۰ نسخه رسیده است. تنها کتابهای معدودی هستند که با رسیدن به چاپهای بعدی سود سرشاری نصیب ناشر میکنند.
مشکلات چاپ و نشر در ایران
کمی سرمایه در گردش، نبود نیروی انسانی آموزشدیده و متخصص، نبود طرح و برنامهریزی، نبود شناخت کافی از فعالیتها در سطح جهان، نبود ارتباطات بینالمللی، عدم توجه به دانش مدرن در چاپ و نشر... از مشکلات درونی یا مادی صنعت نشر ایران هستند.
اما مشکلاتی که از بیرون بر کار نشر تحمیل میشود، عبارتند از: نظارت و کنترل دولت بر تمام حوزههای تولید کتاب که در مواردی با جلوگیری از نشر کتاب، زیان بزرگی متوجه ناشر میکند. رقابت نشر دولتی با نشر خصوصی، رقابتی ناهماهنگ و نابرابر است که بخش خصوصی را تضعیف میکند. پخش و توزیع کتاب نیز نظم و سیاق مرتبی ندارد و تازه پس از انقلاب بود که بنیادهایی بهسامان به کار پخش کتاب پرداختند.
در سالهای گذشته مخارج تولید کتاب به شدت بالا رفته است، از هزینه چاپخانه تا قیمت تجهیزات فنی و کاغذ. گران شدن کتاب، این کالای فرهنگی را به سادگی از سبد خرید خانواده ایرانی حذف میکند، چون واقعیت این است که در ایران فرهنگ مطالعۀ استوار و مداومی وجود ندارد و سرانهمطالعه همچنان بسیار پایین است. (برگهای ۵۵ به بعد)
معضل "کپی رایت"
آسیبشناسی صنعت چاپ در شرایطی که جامعه ایران با علاقه فراوان از مظاهر دنیای مدرن استقبال میکند، از مباحث کتاب است. در این رابطه آمده است:
«نشر ایران در سالهای اخیر توانسته گامهای مؤثری در مدرن شدن، بهروز بودن، و نزدیک شدن به نشر صنعتی در جهان بردارد. افزایش شگفتآور عناوین منتشره در یک سال (حدود ۶۲ هزار عنوان)، تنوع حوزههای نشر کتاب که تقریبا تمام معارف و علوم را در بر میگیرد، افزایش شبکههای توزیع، پیدایی و افتتاح فروشگاههای بزرگ چندمنظوره فرهنگی، و ورود افراد متخصص و آموزشدیده در حوزه نشر، افزایش سطح تعامل و برخورد با نشر جهان، توجه جدی به ساختار و کیفیت کتابهای تولیدشده، توجه جدی به اموری نظیر ویرایش و کتابپردازی و ویرایش هنری، بهرهگیری از نیروی انسانی کارآمد در حوزههای مختلف نشر کتاب و حرکت جدی در حوزههای تحقیقی و پژوهشی، تالیف و ترجمه و جلوگیری از کتابسازیهای ضعیف همه نشان از تحولات جدی در حوزه نشر کشور دارد.» (ص ۹۷)
یکی از موارد مهمی که تعامل ایران با جامعه بینالمللی را بسیار دشوار کرده، نادیده گرفتن قانون "کپی رایت" یا رعایت حقوق طبع و نشر آثار از جانب ایران است. بسیاری از ناشران به این باور رسیدهاند که در درازمدت سود صنعت چاپ در آن است که ایران هرچه زودتر به پیمان احترام به حقوق صاحب اثر (کپی رایت) بپیوندد. (۷۹)
چالش دیگری که صنعت کتاب ایران با آن روبروست، گسترش رسانههای مدرن است. بازار ایران هماکنون به روی نشر الکترونیک باز شده اما هنوز گامهای مهمی لازم است.
در ایران مجمع ناشران الکترونیک وجود دارد، اما دولت برای رشد و پیشرفت این بخش استراتژی روشنی ندارد و ناشران نیز به تنهایی قادر به هدایت بازار نیستند.
«عدم دسترسی افراد جامعه به شکل گسترده به اینترنت نیز از عوامل بازدارنده رشد نشر الکترونیک است. سرعت کم اینترنت در ایران و عدم درسترسی بخشهای عمدهای از جامعه به فضای سایبری و هزینههای نسبتا بالای دسترسی به شبکه نیز از عوامل بازدارنده در نشر الکترونیک هستند.» (۹۹)
مقاله بعدی کتاب مطلبی است با عنوان "مبادلات فرهنگی و ترجمانی بین ایران و غرب" (برگهای ۱۰۵ تا ۱۲۱) که گزارشی فشرده از انتقال آثار خارجی به زبان فارسی و بالعکس است. این مقاله به خودی خود جالب است اما ارتباط مستقیمی با درونمایه کتاب ندارد.
انتشار کتاب در مهاجرت
فعالیت انتشاراتی ایرانیان مهاجر در دو مقاله به بحث گذاشته شده است: "نشر کتاب فارسی در اروپا" مطلبی است نوشته مسعود کدخدایی، و سپس مقاله "نشر کتاب فارسی در امریکا" نوشته فرید مرادی.
ایرانیان مقیم خارج از کشور از دیرباز به چاپ نشریه و کتاب دست زدهاند، اما پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و مهاجرت گروه بزرگی از ایرانیان ناراضی، این فعالیت ابعاد وسیعی پیدا کرد، به گونهای که تلاش فرهنگی و انتشاراتی ایرانیان در بسیاری از کشورهای غربی چشمگیر است.
مسعود مافان، مدیر "نشر باران" در سوئد و یکی از ناشران پیگیر خارج از کشور معتقد است که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۷ یعنی در طول بیست سال، در اروپا و امریکا بیش از ۴۰۰ سازمان انتشاراتی و نهادهایی تأسیس شده است که کتاب منتشر کردهاند. از این تعداد حدود ۴۰ بنیاد همچنان مشغول فعالیت انتشاراتی هستند. (۱۲۷)
اما آشکار است که نشر کتاب در خارج از نظر کمی و کیفی کاستیهای فراوان دارد. کیفیت حروف و طراحی و چاپ آثار مناسب نیست و شمارگان کتابها پایین است. در خارج به ندرت کتابهایی منتشر شده که به چندین چاپ و تیراژهای بالا رسیدهاند.
افزایش جمعیت ایرانیان در خارج، برخلاف تصور، باعث رشد فعالیت انتشاراتی نشده است: «مخاطبان در ابتدا نسل اول پناهندگانی بودند که اغلب پیوستگیهای سیاسی داشتند. نسل دوم پناهندگانی که در کشورهای اروپایی رشد کردهاند، زبان فارسی را چنان نمیآموزند، تا بتوانند کتابهای فارسی را بخوانند و بفهمند. اکنون پس از گذشت بیش از سی سال، مخاطبان اصلی همان نسل اول هستند. البته از سال ۲۰۱۰ موج تازهای از پناهندگان به غرب روی آوردهاند که فارسی میخوانند اما توان خرید کتاب ندارند.» (۱۶۹)
متوسط تیراژ کتاب در خارج ۳۰۰ نسخه است و توزیع آن معمولا در محل یا کشور انتشار محدود میماند.
در کشورهای پیرامون.
در فصلهای بعدی کتاب به وضعیت نشر در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان پرداخته شده، سه کشوری که در آنها چاپ کتاب به زبان فارسی جریان دارد.
در مقاله "وضعیت نشر در افغانستان" نوشته علی امیری، دلایل تاریخی ضعف صنعت کتاب در این کشور تشریح شده است: "به سبب بیعلاقگی و در برخی موارد بیسوادی زمامداران و تفرقه و نفاق خاندانهای حاکم و منازعات خونین و درازمدت بر سر قدرت، توجه به کتاب و صنعت نشر در افغانستان نسبت به همسایگان و سایر مردمان منطقه بسیار با تأخیر و کندی صورت گرفت."(۱۷۶)
گفته می شود: «برابر روایتهای موجود نخستین بار در عهد امیر شیرعلی خان (۱۸۶۳ تا ۱۸۸۰) بود که چاپخانه وارد افغانستان شد. چاپ کتاب دهها سال پیشتر در هند و ایران و عثمانی شروع شده بود.»
با سقوط رژیم بنیادگرای طالبان، که با فرهنگ و مطالعه دشمنی داشت، حکومت تازه قانون اساسی جدیدی برای افغانستان به تصویب رساند (۲۰۰۲) که میتوان آن را سرآغاز دورانی تازه در تاریخ این کشور دانست. بنا بر قانون اساسی تازه کشور «آزادیهای نشر و بیان ضمانتهای قانونی پیدا کرده است: آزادی بیان به منزله یک حق به رسمیت شناخته شده است و پایههای یک جامعه مدنی که لابد به نیازهای فرهنگی بیش از گذشته دامن خواهد زد، گذاشته شده است. با این حال اما به رغم عدم موانع قانونی و آزادی فعالیت شهروندان در عرصه طبع و نشر، بعید به نظر میرسد که تعداد ناشران ثبت شده به تعداد انگشتان یک دست برسد. اما فعالیتهای نشر و چاپ نسبت به ده سال قبل رونق و جنب و جوش بیشتری یافته است.» (۱۸۲)
اما وضعیت نشر و کتاب همچنان نابسامان است، که تا حدی به مشکلات عمومی جامعه برمیگردد: «عمدهترین این مشکلات فقر، بیسوادی، نبود چایگاه مناسب برای کتاب در اذهان عمومی، و ضعف عمومی علمی در جامعه است که امکان تولید آثار علمی و ادبی را در جامعه محدود میکند.» (۱۹۰) فرهنگ مطالعه سنتی دیرپایی ندارد و به دلیل نبود تقاضای کافی، کمتر کسی به سرمایهگذاری در تولید این کالای معنوی روی میآورد.
نشر مستقل به معنای حوزه فعالیت بخش خصوصی در افغانستان امری نادر است. دولت تنها ناشر واقعی کشور است که کار پخش و فروش کتابهای تازه را، که شمار آنها زیاد نیست، به عهده دارد. کتابها عمدتا در کابل پایتخت و یکی دو شهر دیگر عرضه میشود. در سالهای گذشته چند ناشر خصوصی در افغانستان شروع به کار کردهاند، اما از نظر امکانات فنی به کشورهای همسایه، ایران و پاکستان، وابسته هستند.
در تاجیکستان همه چیز رو به راه است!
دیلشاد رحیماف در مقاله "بررسی وضع نشر در تاجیکستان" تاریخچهای از وضعیت چاپ در این کشور ارائه داده و چشمانداز کنونی آن را ترسیم کرده است.
از آنجا که خطه تاجیکستان پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر (۱۹۱۷) به "اتحاد جماهیر شوروی" ملحق شده بود، نشر فارسی، به مثابه بخشی بنیادین از هویت این اقلیم، هیچگاه در دستور کار دولت جدید قرار نداشت. زمامداران وابسته به حکومت شوراها «در سال ۱۹۲۵ تاجیکان را از خط نیاکان خویش، الفبای فارسی محروم کرده و آن را تبدیل به لاتین نمودند و در سال ۱۹۴۰ خط سیریلیک روسی را جانشین آن کردند.»
در تاجیکستان به ویژه از دهه شصت میلادی کتابهای زیادی، به صورت تألیف و ترجمه به زبان فارسی منتشر شد، اما تمام این آثار به خط سیریلیک بود. طبق آماری که نویسنده ارائه داده است در سال ۱۹۸۸ شمار ۹۲۰ کتاب و جزوه منتشر شده که تیراژ آنها روی هم بیش از ۱۲ میلیون نسخه بوده است.
از آنجا که نشریات ادواری در تاجیکستان رونق زیادی دارند، مقاله به تفصیل به فعالیت روزنامهها و مجلات پرداخته است. به ویژه از زمان استقلال تاجیکستان (۱۹۹۱) مطبوعات حیات تازهای یافتند. هماکنون بیش از ۲۵۰ نشریه ادواری، از روزنامه و هفتهنامه دولتی و غیردولتی در کشور منتشر میشود. گفتن ندارد که تمام این مطبوعات به خط سیریلیک هستند، اما برخی از نشریات ادبی صفحاتی نیز به خط فارسی دارند.
در سالهای گذشته درباره نقض آزادیهای مدنی در تاجیکستان، محدودیت شدید نشر و بیان در این کشور و فشار بر رسانههای مستقل گزارشهای زیادی منتشر شده است، اما نویسنده عقیده دارد: «نارضایتی و اعتراضهایی که سازمانهای روزنامهنگاری و نشریههای مستقل تاجیکستان نسبت به آزادی سخن میگویند، بدون دلیل میباشند... آزادی سخنی که در تاجیکستان فعلا وجود دارد در بسیار کشورهای منطقه دیده نمیشود.» (۲۱۳) حضور مقالهای با این لحن تبلیغاتی در این کتاب شگفتانگیز است.
نگارنده مشکلات نشر در تاجیکستان را بیشتر ضعف فنی و بنیه مالی میداند به گونهای که کتاب به بهای گران تمام میشود و طبعا خریدار نمییابد.
«در سالهای اخیر به بازار کتاب در تاجیکستان تجار و انتشارات خصوصی چینی وارد شدهاند. بعضی تاجران تاجیک کتابهای پرفروش به چین برده، عکسبرداری نموده با تعداد هزاران صفحه به طبع میرسانند و به بازار کشور وارد میکنند. در چین چاپ به مراتب ارزانتر از چاپ در تاجیکستان میباشد. حتی وزارت معارف نیز چند کتاب درسی را به چین برای چاپ سفارش میدهد.»(۲۰۸)
اقلیم دوردست ازبکان
آخرین مقاله کتاب به نشر فارسی در ازبکستان پرداخته است، کشوری که از نظر نشر فارسی در فروترین جایگاه قرار دارد. در نیمه دوم قرن نوزدهم در شهرهای پررونق دیار ورارود، مانند خیوه و تاشکند، به زبان فارسی کتاب منتشر میشد، اما دیری نپایید که با رواج فرهنگ روسی و خط سیریلیک نشر فارسی رو به زوال گذاشت.
«پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری ازبکستان علیرغم وجود شهرهایی که ریشههای کهن زبان پارسی در آنجاها بالیده و رشد کرده، با پذیرش خط سیرلیکی، زبان پارسی جایگاه خود را از دست داده، مشکلات اقتصادی نیز در سالهای اخیر باعث شده که توجه چندانی به چاپ و نشر کتاب به زبان فارسی در این ناحیه صورت نگیرد.»(۲۲۳)
کتاب تصویری فشرده و نسبتا جامع از نشر فارسی در سراسر گیتی به دست میدهد. زبان کتاب ساده و روان است، هرچند لغزشهای چاپی و نارساییهای نگارشی و انشایی در آن اندک نیست.
شناسنامه کتاب:
نشر فارسی
در ایران، افغانستعان، تاجیکستان، ازبکستان، اروپا و امریکا
نوشته گروهی از پژوهشگران
ناشر: انتشارات الیانس (اتحاد بینالمللی ناشران مستقل)
چاپ اول، تابستان ۲۰۱۳