1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله
موسیقیافغانستان

قمرگل؛ از شرنگ شرنگ پای زیب تا پروازهای بلند (بخش سوم)

یما ناشر یکمنش
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

پیمودن راهی که قمر گل پشت سر گذاشت به هیچ وجهی ساده و آسان نبود. با اینکه خانواده او با آوازخوان شدن یک زن مشکلی نداشت، ولی خویشاوندان و محیط او به هیچ رو طرفدار این انتخاب - از نظر آنان - ناپسند او نبوده اند.

https://p.dw.com/p/11Irm
عکس: Fotolia/mankale

یادداشت: دویچه وله، در سال ۲۰۱۱ در سلسله برنامه‌های «یک پنجه ساز؛ گپی با هنرمند» به معرفی هنرمندان پرداخت. یما ناشر یکمنش، نویسنده افغان در بخشی از این سلسله قمرگل را در سه قسمت به معرفی گرفته بود. 

"من از همان کودکی‌ها و نوجوانی‌ها پای زیب (خلخال) را خوش داشتم. در جلال آباد بین دختران و زنان بستن پای زیب بسیار رواج دارد. یکی از روزها پای زیبی را که تازه خریده بودم بستم و مشغول انجام کاری بودم که دیدم زاخیل مرحوم به پاهایم نگاه می‌کند و لبخند می‌زند. پس از چند لحظه گفت، آهنگی برایت ساختم و خواند:

ورو ورو کیژده قدمونه آشنا / شرنگ د پایزیب د عالمونه خبروینه، آشنا...

بعد از نشر این خواندن از رادیو وقتی که از خانه بیرون می‌شدم، بچه‌ها پشتم می‌دویدند و می‌خواندند: ورو ورو کیژده قدمونه. در همان آغاز نشر آن در یک فلم پاکستانی هم آن را کاپی کردند. در فلم "رنج‌های مسیح" که میل گیبسون در سال ۲۰۰۴ میلادی آن را ساخته نیز از این آهنگ من بدون اجازه استفاده شده است. ما تهیه کنندۀ فلم را به محکمه کشیده ایم و دعوای ما هنوز ادامه دارد. نمی‌گذارم در حق آهنگی که با آن همه محبت ساخته شده در یک کشور با قانون، بی‌قانونی شود... "

"با یک گروه خواننده‌ها ونوازنده‌ها در قفقاز بودیم. در باغ محل اقامت ما، پهلوی فواره آب نشسته بودم و با دستم آهسته آهسته گل‌ها را نوازش می‌دادم. زاخیل که با استاد محمدعمر از دور مرا دیده بودند، وقتی نزدیک آمد خواندنی را که هماندم از دیدن آن حالت برایش الهام شده بود، برایم خواند:

زه په گلونوکی لوبیگم د لالی سره / نشکوه باغوانه گلان نشکوه

استاد محمد عمر که شنید خوشش آمد و گفت که موزیک آن را خودش خواهد ساخت و بسیار زیبا هم ساخت. از میان هفتصد و سی آهنگی که من خوانده ام، همین را بیشتر از همه خوش دارم."

"سال ۱۳۶۸ خورشیدی بود. زاخیل در بستر بیماری افتاده بود که این شعر و آهنگ را برایم ساخت:

سنگه مینه زما و ستا وه، سنگه هیرشو دیو بل نه

او همچنان بیمار بود که من این آهنگ را ثبت کردم. این آخرین شعر و آهنگ محمد دین زاخیل بود. چند روز بعد، او جان به جان آفرین تسلیم کرد."

"احمدظاهر مرحوم می‌خواست یک کست دوگانه ثبت کنیم. زاخیل گفته بود که کامپوزها را تهیه می‌کند و استاد سرمست ساختن موسیقی آن را به دوش گرفته بود. ما یک کامپوز گلزمان را که احمدظاهر قبلاً هم آن را خوانده بود، تمرین کردیم: اوبه درته راورم، سابه درته پاخم...

همان هفته که قرار بود آن خواندن را ثبت کنیم، احمدظاهر کشته شد. او مرا "مادرجان" خطاب می‌کرد."

یک فهرست ناتمام از آهنگ های به یادماندنی قمرگل می‌تواند چنین باشد:

په لویو غرو باندی راتاو شوه توفانونه (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: عبدالله غمخور)

ورو ورو کیژده قدمونه، آشنا (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: زاخیل)

زه سپینه کوتره یم اوچته پروازونه کرم (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: بینا)

زه په جارو کرم زیارتونه، شینکی بابا (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: زاخیل)

زه انتظار کوم دستا دسترگو (آهنگ: ... – شعر/ تصنیف: صدیقی)

چه می مینه خدای می په تا باندی پیدا کره (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: رحمان بابا)

ای ملنگه یاره، کیژده قدم رو (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: زاخیل)

نیمه پخه یم نیمه زیره زرغونه یمه (آهنگ: فلکلور – شعر/ تصنیف: زاخیل/ فلکلور)

سنگه مینه زما و ستا وه، سنگه هیر شو دیو بل نه (آهنگ: زاخیل – شعر/تصنیف: زاخیل)

زه چه په تورو سترگو تور رنجه کوم پوری موری (آهنگ: زاخیل – شعر/ تصنیف: زاخیل)

رازه چه یوه جوره کرو جونگره په جنگل کی (آهنگ: زاخیل – شعر/تصنیف: حمزه شینواری)

رازه چه لارشه درته رابولوم پیزوان گلی (آهنگ: زاخیل – شعر/تصنیف: قاری برکت الله سلیم)

وگوره ته ماته، تا نظر کی سنگه شکارو (آهنگ: زاخیل – شعر/تصنیف: شاهین)

ای ریباره راته وایه چه دلدار می وو که نه وو (آهنگ: زاخیل – شعر/تصنیف: نصرالله حافظ)

آغاز دوباره

در میان بانوانی که به زبان پشتو می‌خوانند، قمرگل یک آغاز دوباره بود. قبل از او پروین، رخشانه و آزاده و شاید هم یکی دو آوازخوان دیگر، در ضمن خواندن‌های خود چند آهنگی هم به زبان پشتو در رادیو خوانده بودند. آن آهنگ‌ها ولی در حاشیۀ کارهایشان قرار داشت. با قمر گل اما، موسیقی بانوانی که به زبان پشتو می‌خوانند جان گرفت و با جدیت آغاز شد. او تمام عمر هنری خود را به همین زبان خواند و جز هشت نُه آهنگی که به زبان فارسی سروده، دیگر یا آهنگ‌های فلکلور پشتو را خوانده و یا هم آهنگ های تازۀ پشتو را.

پیمودن راهی که او پشت سر گذاشت به هیچ وجهی ساده و آسان نبود. با اینکه خانواده او با آوازخوان شدن یک زن مشکلی نداشت، ولی خویشاوندان و محیط او به هیچ رو طرفدار این انتخاب - از نظر آنان - ناپسند او نبوده اند. رسیدن به یک آرزو در یک محیط ناسازگار و پر از تعصب، سخت جانی، جرئت و از خودگذری بسیار می‌خواهد؛ به ویژه که رهرو زن باشد. او با این‌ها، جمع ذوق و استعداد و تلاش، در مصاف با همۀ تعصبات و تنگ‌نظری‌ها پیروز به در شد، و راه را برای بانوانی باز کرد که پس از او آهنگ پیوستن به این قافلۀ یک نفری را داشتند.

شهرت قمرگل امروز منحصر به افغانستان نیست بلکه فراتر از سرحدات آن در تمام مناطق پشتون نشین پاکستان نیز موسیقی او شنیده و بازخوانی می‌شود. او با هنرمندان آن دیار نیز کارهای مشترک انجام داده از جمله با خیال محمد پنج آلبوم ثبت کرده است.

وقتی از او در سال ۲۰۱۱ در مورد موسیقی امروز پرسیدم، جوابش از تورنتوی کانادا کوتاه و طنزآمیز به دستم رسید: "بسیاری از خواندن‌های امروزی چیزی نیستند جز شرَنگه شرَنگه، درَزه درَزه!"

او مکتب نخوانده و مثل بسیاری از ما سال دقیق تولد خود را هم نمی‌دانست. اما او قادر به انجام کاری شد که بسیاری‌ها که بسیار چیزها می‌دانند، از انجامش عاجز هستند. او اگر از عشق گفته یا از صلح، با محبت گفته و صادقانه گفته. این را در بسیار خواندن‌های او می‌شنویم و حس می‌کنیم.