1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آرتور شنیتسلر، رویارو با تابوهای اخلاقی

AA۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

در گذار از قرن نوزدهم به بیستم، جامعۀ سرآمدان در اتریش به برتری اخلاقی و معنوی خود می‌بالید. شنیتسلرنشان داد که ارزش‌های مسلط تنها سرپوشی بر ناراحتی‌ها و عقده‌های روانی است. او ۱۵۰ سال پیش تولد یافت.

https://p.dw.com/p/14s3E
عکس: picture alliance/Imagno/Archiv Setzer-Tschiedel

در دوره پایانی قرن نوزدهم شرایطی دوگانه در اتریش حاکم بود: سردمداران جامعه با گرایش به محافظه‌کاری سیاسی با تکیه بر گذشته‌ای پرافتخار اما سپری‌شده، به دستاوردهای سیاسی و اجتماعی می‌بالیدند. در برابر آنها نیروهای ژرف‌بین و هشیار، عناصر تباهی و انحطاط را در بلبشوی ناهمسازی‌های اجتماعی تشخیص می‌دادند.

آرتور شنیتسلر در ۱۵ مه ۱۸۶۲ در خانواده‌ای کمابیش مرفه در وین زاده شد و به تحصیل پزشکی پرداخت. او چند سالی به حرفه طبابت مشغول شد، اما به زودی کششی نیرومند به ادبیات او را به نویسندگی کشاند. او بیش از دردهای جسمی به دردهای روحی علاقه‌مند بود و تلاش می‌کرد راز ناراحتی‌های روانی را دریابد.

در شرایطی که سرآمدان جامعه دلایل واقعی دردهای روحی سرپوش می‌گذاشتند، آرتور شنیتسلر با شهامت و ژرف‌بینی به نقد عمیق و بیرحمانه ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی پرداخت. آثار داستانی و نمایشی آرتور شنیتسلر با مقاومت و سانسور روبرو شد. جامعه محافظه‌کار با پرده‌دری‌ها و فاش‌گویی او مخالف بود و نقد او را تعرض به اخلاقیات رایج می‌دانست.

روانکاوی به زبان ادبی

وین در گذار به قرن بیستم عرصۀ گسترده‌ی ناخودآگاه روح آدمی، که جولانگاه غرایز و امیال سرکش اوست، را کشف کرده بود. به ویژه با آموزه‌های زیگموند فروید روانکاوی انقلابی بزرگ را از سر می‌گذراند. آرتور شنیتسلر از نویسندگانی بود که سخت تحت تأثیر جاذبه‌های دنیای ناروشن و تیره‌ی قلمرو ناخودآگاهی قرار گرفته بود. او پژوهش‌های فروید را با علاقه دنبال می‌کرد و در آثار خود بازتاب می‌داد.

برخی از آثار شنیتسلر به فارسی نیز ترجمه شده‌اند. "گریز به تاریکی" یکی از آنهاست
برخی از آثار شنیتسلر به فارسی نیز ترجمه شده‌اند. "گریز به تاریکی" یکی از آنهاست

شنیتسلر با جسارتی بی‌اندازه و با استفاده از حربه طنز نشان داد که بسیاری از هنجارها و رفتارهای جنسی در ژرفای نهاد آدمی مکنون است. جامعه باید به جای انکار این امیال که به نابهنجاری‌های روحی می‌انجامد، با آنها با شناخت علمی برخورد کند.

فروید در سال ۱۹۲۲ در نامه‌ای به شنیتسلر، کوشش او در "کندوکاو در ژرفای روان آدمی" را ستود و گفت: «حقایق ناخودآگاهی و غرایز انسان‌ها... تقابل عشق و مرگ در نوشته‌ی شما بر من تأثیر عمیقی باقی گذاشت.»

آرتور شنیتسلر در آثار ادبی و نمایشی خود نشان می‌داد که بیشتر تابوهای اجتماعی و منع‌های اخلاقی تنها برای سرکوب کردن و پس زدن امیال طبیعی و غریزی انسان‌هاست. این واپس زدن لاجرم به عقده‌‌ها و زخم‌های درونی می‌انجامد که گرایش به خودآزاری و دیگرآزاری، نفرت و حسادت برخی از پیامدهای آن است.

آرتور شنیتسلر در نخستین اثر نمایشی مهم خود به نام "بازی عشق" که به سال ۱۸۹۵ در وین به روی صحنه رفت، از سرشت موهوم مفاهیمی مانند "ناموس" و "شرف" پرده برداشت و پیامدهای فاجعه‌بار این تعصبات را به نمایش گذاشت.
آرتور شنیتسلر در ۲۱ اکتبر ۱۹۳۱ در وین درگذشت. مسائلی که او در قالب داستان و نمایشنامه بیان کرده است، مشکلات عام بشری هستند و در دوران معاصر از اهمیت آنها کاسته نشده است. به همین خاطر است که آثار این نویسنده همچنان خواننده و تماشاگر دارد.

استنلی کوبریک، سینماگر نامی امریکایی، آخرین فیلم خود به نام "چشمان کاملا بسته" را بر پایه‌ی داستانی از آرتور شنیتسلر کارگردانی کرد. در این فیلم ارزنده رابطه پیچیده یک زوج جوان با رویکردی فرویدی مطرح و در نهایت "درمان" می‌شود.

برخی از آثار ادبی این نویسنده به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است: "بئاتریس"، "مرده‌ها سکوت می‌کنند"، "خودشیفتگی آناتول"، "بازی در سپیده دم"، "رؤیا" و...