1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نهضت ملی شدن نفت و برنامه اتمی <br> آیا احمدی‌نژاد با مصدق قابل مقایسه است؟

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

۲۹ اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت در ایران به رهبری دکتر محمد مصدق است. محمود احمدی‌نژاد و نزدیکانش در چند مورد پیشبرد برنامه اتمی جمهوری اسلامی را با این رویداد تاریخی مقایسه کرده‌اند. آیا این قیاس به جاست؟

https://p.dw.com/p/MVwQ
مصدق در نیویورک، سال ۱۹۵۱
مصدق در نیویورک، سال ۱۹۵۱عکس: picture-alliance/akg-images

محمود احمدی‌نژاد پس از آخرین گزارش محمد البرادعی در مورد پرونده اتمی ایران، این گزارش را یک پیروزی بزرگ و نتیجه آن را حتی مهمتر از ملی شدن صنعت نفت دانست. دراین گزارش، دبیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تنها گفته بود، نظامی بودن فعالیت‌های ایران برای ما ثابت نشده است.

پیش از آن نیز به کرات از سوی احمدی‌نژاد و دیگر اعضای تیم هسته‌ای ایران، این مقایسه صورت گرفته بود.

اما آیا واقعا می‌توان جنبش ملی شدن صنعت نفت را با چیزی مقایسه کرد که از سوی جمهوری اسلامی ’’دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای‘‘ نامیده می‌شود؟

کسانی که معتقد به تشابه ابن دو جریان هستند، دلایل مختلفی را برای این ادعا مطرح می‌کنند. از جمله اینکه جنبش ملی شدن نفت، رویارویی با استعمار انگلیس بود و برنامه اتمی کنونی جمهوری اسلامی، مقابله با امپریالیسم امریکاست.

بابک امیرخسروی فعال سیاسی مقیم فرانسه این مقایسه را نادرست می‌داند. او می‌گوید، در جریان ملی شدن نفت، انگلیس مقابل ایران ایستاده بود و اجازه این کار را نمی‌داد و سرانجام نیز ایران را به دادگاه لاهه کشاند. اما امروز دنیا مخالفتی با برنامه صلح‌آمیز ایران ندارد، بلکه نگرانی آنها از چیز دیگری است: «امروز مسأله این نیست که دولت ایران یا جمهوری اسلامی ایران حق ندارد به انرژی هسته‌ای دست بیابد، نگرانی جامعه بین‌المللی از کارهایی است که به نظر می‌رسد ایران در پشت پرده دنبال می‌کند و آن هم دستیابی به سلاح هسته‌ای است. این است که جامعه بین‌المللی را نگران می‌کند. جامعه بین‌المللی تنها چیزی که از ایران می‌خواهد این است که شرایطی بوجود بیاورد که فعالیت‌های او در زمینه‌ی پیشبرد انرژی هسته‌ای منجر به تولید سلاح هسته‌ای نباشد. این مورد اختلاف است، نه این که اصل مطلب مورد اعتراض جامعه جهانی باشد».

خسرو سیف دبیرکل حزب ملت ایران نیز با مقایسه این دو جریان مخالف است. او ضمن طرفداری از حق ایران برای دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای معتقد است، مبارزه با استعمار انگلیس در آن زمان با رویارویی با امریکا در حال حاضر متفاوت است. او می‌گوید: «به هیچ وجه شباهتی بین این دو وجود ندارد، به دلیل این که مسأله‌ی ملی شدن نفت موضوع استعماری یکصد و پنجاه ساله‌ای بود که با قراردادهای یک طرفه و نفوذ دولت بیگانه انگستان در ایران همراه بود و این به وسیله‌ی دولت ملی دکتر مصدق ریشه‌کن شد. ولی مسأله‌ی انرژی اتمی یک امر داخلی مربوط به خودمان است که شروع کردیم و آن را به این دلیل هم شروع کردیم که نیازمان را به خارج از بین ببرد».

بایک امیرخسروی از منظر دیگری نیز به این دو حرکت نگاه می‌کند. او معتقد است ماهیت این دو جریان با یکدیگر متفاوت است: «به باور من روی دادن جنبش ملی شدن صنعت نفت در آن زمان با این مسائلی که امروز به نام دستیابی به انرژی هسته‌ای مطرح است، هیچ گونه تشابه و سنخیتی وجود ندارد. جنبش ملی شدن صنعت نفت در حقیقت یک حرکت سیاسی بود، برای تأمین حاکمیت ملی ایران در خوزستان که پنجاه سال انگلیسی‌ها در آنجا قدرت داشتند و دولتی در داخل دولت ایران بود و با همین وضع عمل می‌کردند. بعد هم درآمد حاصل صنعت نفت ایران را به انگلستان می‌بردند و مختصری هم به ایران می‌دادند. دکتر مصدق می‌خواست از یک سو با ملی کردن صنایع نفت، حاکمیت ملی ایران را در خوزستان تأمین کند و از سوی دیگر، درآمد حاصل از آن را به نفع مردم ایران برداشت کند».

خسرو سیف نیز از جنبه دیگری معتقد به تفاوت میان جنبش ملی شدن نفت و برنامه اتمی کنونی ایران است. به اعتقاد او جنبش ملی شدن نفت، حرکتی از پایین جامعه بود که همه اقشار مردم در آن شرکت داشتند. او می‌گوید: «به طور کلی در مسأله‌ی ملی‌شدن نفت، تمام مردم ایران شرکت داشتند. تمام مردم حمایت کردند و برای ملی شدن نفت و قطع ریشه‌های استعمار تلاش کردند. این مسأله با تمام کارشکنی‌هایی که از طرف عوامل انگلیس در داخل و در شکل‌های مختلف انجام می‌شد، بالاخره به ثمر نشست».

دبیرکل حزب ملت ایران همچنین معتقد است نهضت ملی شدن نفت در ایران بر دیگر کشورهای منطقه نیز تاثیر گذاشت و آنان را به سوی مبارزه با استعمار سوق داد. او می‌گوید: «از سوی دیگر خود این مسأله‌ی ملی شدن نفت و کوتاه کردن دست استعمار در آن موقع با حرکتی که در ایران ایجاد شد، باعث شد که در سایر نقاط مثل مصر و جاهای دیگر هم حرکت‌هایی به وجود بیاید و تمام این‌ها هم اذعان دارند که با تاثیری که از ملی شدن نفت به دست دکتر مصدق گرفتند، به این جنبش منطقه‌ای پیوستند و آن‌ها هم خوشبختانه به نتیجه رسیدند».

دولت مصدق، دولت احمدی‌نژاد نبود

مسئله دیگری که باعث می‌شود تا تفاوت‌های جریان ملی شدن نفت با برنامه اتمی ایران پررنگ‌تر شود، ماهیت دو دولت مسئول این جریان‌هاست.

دولت دکتر مصدق با پشتوانه بزرگ مردمی روی کار آمد تا جایی که تاریخ‌نویسان از آن با نام مردمی‌ترین دولت ایران پس از مشروطه یاد کرده‌اند. حمایت همه‌جانبه مردم عادی و روشنفکران و نخبگان جامعه از این دولت در تمامی مراحل ملی شدن نفت آشکار بود.

از سوی دیگر رفتارهای دکتر مصدق نیز نشانگر مردمی بودن دولتش بود. بابک امیرخسروی به نمونه‌ای از این رفتارها اشاره می‌کند: «فرضا ۱۲ـ ۱۰ روز پس از نخست وزیرشدن، تمام خبرنگاران داخلی و خارجی را دعوت کرد، همراه خودش به جنوب تهران برد و زاغه‌ها و زاغه‌نشین‌ها و چاله‌میدان‌ها را به این‌ها نشان داد، فقر مردم را نشان داد و گفت: ایهاالناس! ما می‌خواهیم از درآمد نفتی که با ملی شدن این صنعت حاصل خواهد شد، وضعیت زندگی‌این مردم فلاکت‌‌زده را که صاحب اصلی این نفت هستند بهبود بخشیم».

در مورد انتقادپذیری دکتر مصدق نیز امیرخسروی چنین می‌گوید: «بلافاصله پس از انتخاب شدنش به عنوان نخست‌وزیر، بخشنامه‌ای به همه مقامات، به شهربانی و چند جای دیگر صادر کرد که هر کس علیه دولت او و شخص او انتقادی کرد، توهین کرد یا هر حرفی زد، کاری به کارش نداشته باشند. این عمل، بیانگر باور او به آزادی بیان و مطبوعات بود».

و این شاید بزرگترین تفاوت دولت ملی مصدق با دولت محمود احمدی‌نژاد باشد. دولتی که تنها در هشت ماهه اول دومین دور ریاستش، به گزارش سازمان‌های مستقل بین‌المللی، ایران را تبدیل به بزرگترین دشمن اینترنت در جهان و بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در خاورمیانه کرده است.

میترا شجاعی

تحریریه: رضا نیکجو

پرش از قسمت در همین زمینه