1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تقی‌زاده و ضرورت آزادی

آرش جودکی
۱۴۰۲ بهمن ۸, یکشنبه

هشتم بهمن ۵۴ سال پیش حسن تقی‌زاده، سیاستمدارِ ادیب و یکی از چهره‌های اصلی انقلاب مشروطه، در تهران چشم از جهان فروبست. به این مناسبت، آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه، نگاهی گذرا به جایگاه آزادی در اندیشه تقی‌زاده انداخته است.

https://p.dw.com/p/4blHT
حسن تقی‌زاده
برای تقی‌زاده مشروطیت در ایران نقطه آغاز حرکت به سوی تمدن والایی است که در کنش‌ها و منش‌های استوار بر شالوده آزادی جلوه می‌کندعکس: Asoo

"اخذ تمدن خارجی، آزادی، وطن، ملت، تساهل" (مقالات تقی‌زاده، جلد هیجدهم، تهران، طوس، ۱۳۹۶، ص ۱۲۳-۸۷) نام دو خطابه‌ای است که تقی‌زاده در روزهای ۱۶ و ۱۸ آذرماه سال ۱۳۳۹ در "انجمن مهرگان" ایراد کرده است. او در خطابه نخست، تعبیر "اخذ تمدن غربی" را جانشین ترکیب "فرنگی‌مآب شدن" می‌کند که چهل سال پیش‌تر، در اولین شماره دوره جدید نشریه کاوه، چاره نجات ایران دانسته بود: «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس».

سناتور سالخورده، هر چند "فتوای تند و انقلابی" آن زمان خود را افراطی می‌یابد، اما نمی‌خواهد تعدیل آن به تفریطی بینجامد که سستی و توقف در راه رسیدن به غایت تمدن را روا بشمرد. تقی‌زاده مشروطیت را تنها نخسین پرتو خورشید تمدن در ایران می‌داند. و امیدوار است که طلوع کامل این خورشید تا پیش از نیمه سده پانزدهم انجام بگیرد و همه ساکنان ایران بتوانند از درخشش آن بهره‌مند شوند‌. یعنی نزدیک به یکصد و ده سال پس از تاریخ این خطابه.

پس ما اکنون می‌بایستی در نیمه راه آن باشیم. اما آیا به‌راستی در نیمه راه رسیدن به طلوع کامل تمدنی که "غایت آمال ما باید باشد" هستیم؟ و اگر نیستیم دلیل آن چیست؟ و چگونه می‌توان از طول زمان فرارسیدن آن کاست؟

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

برای پاسخ به این پرسش‌ها نخست باید بدانیم تقی‌زاده این تمدنی را "که غایت آمال ما باید باشد" چگونه تعریف می‌کند. این تمدن در مجموعه‌ا‌ی از منش‌ها و کنش‌ها نمود می‌یابد که عبارتند از "فهم و پختگی و رشد اجتماعی و تساهل و آزادمنشی و آزاده‌فکری و رهایی از تعصبات افراطی" از هر نوع آن، چه دین‌پرستی، چه ملت‌پرستی.

وطن‌دوستی هم در این چشم‌انداز "از نوع وطن‌دوستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود" خواهد بود. زیرا بدون چنین منش‌ها و کنش‌هایی، که وجودشان در جامعه نشانگر کامیابی کوشش ما برای اخذ تمدن غربی خواهد بود، تنها با "تبدیل عادات و لباس و وضع معیشت ظاهری به عادات و آداب مغربی" سر و کار خواهیم داشت که حد نهایی فرنگی‌مآبی است. این منش‌ها و کنش‌ها با مفهوم‌هایی چون آزادی، وطن، ملت و تساهل پیوند دارند که موضوع خطابه دوم تقی‌زاده هستند. و تنها هنگامی می‌توانند نمود به بار نشستن کوشش برای اخذ تمدن غربی باشند که نه تنها خودشان، بلکه حتی مفهوم‌های وطن و ملت و تساهل بر پایه مفهوم آزادی تعریف شوند و بر آن استوار گردند.

هنگامی که تقی‌زاده از آزادی سخن می‌گوید، مقصودش "آزادی سیاسی و مدنی و روحانی جامعه مردم است"؛ یعنی همان آزادی که یونانیان باستان به‌ویژه مردم آتن "آن را به مقام عمل درآوردند". و پس از آنان، در تاریخ بشر دیگر با این پدیده که مردمان آزاد باشند، به‌‌جز در دوره‌هایی میان رومیان، رو به رو نمی‌شویم تا برسیم به دوران جدید و پس از انقلاب‌های انگلستان و فرنسه و آمریکا.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

تقی‌زاده بالش و گسترش خرد و اندیشه را بدون آزادی ناممکن می‌داند و برای این آزادیِ بی‌قید و شرط حتی یادآوری شرط "عدم تجاوز به حقوق دیگران"را زیادی می‌داند. زیرا بدیهی است که پایمال کردن حق دیگری، به معنی آزاد نخواستن اوست که با اصل آزادی همگان ناسازگاری پیدا می‌کند.

از سوی دیگر، عدالت را هم بدون آزادی ناممکن می‌داند. چون ستم و بی‌عدالتی شکل دیگری از محدود ساختن یا نابودی آزادی هستند. پیوند مردمان و دلبستگی‌شان به وطن خود، هم‌چون سرزمینی تحت حکومت و قانون‌های مشترک، و به هم‌دیگر، حتی اگر ناهمگونی‌هایی در نژاد و زبان و دین داشته باشند، باز بستگی به آزادی و عدالتی دارد که رفاه را نیز برای آنها ممکن خواهد ساخت.

و در پایان، پیدایش و پذیرش و گسترش تساهل و رواداری هم در گرو آزادی است. چون تساهل نشانگر پختگی و وسعت فکر است و این دو به‌دست نمی‌آیند مگر هنگامی که هر اندیشه و باوری بتواند اندیشه و باورهای دیگر را در محیطی آزاد بشنود و همگی بدون ترس هم‌دیگر را به چالش بکشند.

همین نقش کانونی آزادی در اندیشه سیاسی تقی‌زاده، او را وامی‌دارد تا به صراحت در این خطابه اعلام کند، حرفی که مدعی زیان‌بار بودن آزادی برای ملتی رشدنیافته است، تنها از سوی کسانی زده می‌شود که سودشان در نبود آزادی دیگران است. چون یک ملت تنها با آزادی است که رشد می‌کند و حس وطن‌دوستی در میان اعضایش پرورش می‌یابد.

برای تقی‌زاده، و به درستی، مشروطیت در ایران نقطه آغاز حرکت به سوی تمدن والایی است که در کنش‌ها و منش‌های استوار بر شالوده آزادی جلوه می‌کند. این حرکت نهضتی است که به باور تقی‌زاده هر دم بیشتر و بیشتر قوت می‌گیرد. و "اگر آزادی سیاسی و اجتماعی محدودتر نشود"، طلوع کامل خورشیدی که از آن سخن می‌گوید، چندان به درازا نخواهد کشید.

آنچه این لحظه را دورتر از زمانی می‌برد که تقی‌زاده مژده فرارسیدنش را می‌داد، به دلیل همین محدودتر شدن و حتی نابودی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی است. امیدواری تقی‌زاده به قوت یافتن حرکت به سوی این نقطه، که پیام هشدارآمیزی هم به دستگاه حاکم آن زمان در خود داشت، برای ملتی که امروز دوباره آزادی را فریاد می‌زند، هم سروش مشروطیت است و هم پاسخی به کسانی است که می‌کوشند باز توسعه‌ای را که راهشگای رسیدن به این نقطه نشد‌، دوباره در برابر خواست آزادی قرار دهند.

* گفتاردهای متن همگی از جلد هژدهم "مقالات تقی‌زاده" هستند: جوهر تاریخ، مباحث اجتماعی و مدنی، تهران، طوس، ۱۳۹۶، ص ۱۲۳-۸۷.

−−−

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

آرش جودکی پژوهشگر فلسفه ساکن بلژیک
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر