1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

قصه های عاشقی دختران افغان

ف. رجبی / مزارشریف۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

روابط دختران و پسران هرچند طبق قانون در افغانستان منع نیست، اما به طور سنتی و عرفی ناپسندیده خوانده می شود. حالا در روز جهانی "عشاق" (والنتاین)؛ پرسش این است که آیا دختران افغان عاشق می شوند؟

https://p.dw.com/p/141Lu
عکس: آرشیو
عکس: آرشیوعکس: DW

صبح ابر آلود و سردی است. مهی خفیف سراسر روضه شریف را فرا گرفته است. چند متر دورتر را دقیق نمی توان دید. صدای شور نخودی از گوشه یی بلند می شود که دو سفارش یک دختر و پسر جوان را می گیرد.

در افغانستان که روابط بین زن و مرد به طور عرفی ممنوع است، کمتر چنین صحنه هایی را می توان دید. گاهی این گونه رابطه های عاشقانه بیشتر از آنچه که تصور می شوند، خطرناکند.

شهربانو (نام مستعار) هنوز دانش آموز است و در یکی از مکتب های شهر مزار شریف درس می خواند. او در حالی که گونه هایش از شرم و سرما سرخ شده، می گوید: "در آموزشگاه با هم آشنا شدیم. من عاشقش شدم و با هزار زحمت شماره تیلفونم را برایش نوشتم و بعد برایم زنگ زد و حالا تقریبا سه ماه است که همدیگر را میبینیم".

از آنجایی که افغانستان سرزمین مردسالاری است، عشق هم یک پدیده مردانه است. این سخن شهربانو بی درنگ سرگذشت تلخ "رابعه بلخی"، اولین شاعر زن فارسی را به یاد می آورد که آرامگاهش 20 کیلومتر دورتر از اینجاست. او هزار سال پیش، به چنین جرمی توسط برادرش به قتل رسید.

رابطه عاشقانه این دختر جوان هم مانند دیگران پنهانی است. او می گوید: "هیچ کس خبر ندارد. وقتی او (پسر) برایم زنگ می زند، می گویم که همصنفی ام است و ساعت های آموزشگاه را هم بیرون با هم می گذرانیم".

عکس: آرشیو - دختر و پسر هندی در روز والنتاین یا روز جهانی عشاق در دهلی نو.
عکس: آرشیو - دختر و پسر هندی در روز والنتاین یا روز جهانی عشاق در دهلی نو.عکس: AP

مریم (نام مستعار)، دختر خانم جوان دیگری است که داخل حرم روضه شریف به دیدار نشسته است و مشغول دعا خواندن است. او می گوید که روزچهارشنبه مراد عاشقان برآورده می شود. او در حالی که تبسمی بر لب دارد، می گوید: "عشق برای هر انسان یکی است، عشق غرور را از انسان ها می زداید".

مریم نیز در محیط آموزشی با دوستش آشنا شده است. او در مورد عاشق شدنش می گوید: "گاهی وقت ها در دانشگاه می دیدمش، ولی از طریق فیسبوک با هم آشنا شدیم. برایم پشنهاد کرد که عاشقم است. منم دلم را برایش باخته بودم؛ نمی توانستم انکار کنم که دوستش ندارم. خیلی مبارزه کردم تا به اینجا رسیدم که می توانم دوستش داشته باشم".

به دلیل تابوهای اجتماعی تماس مستقیم بین زن و مرد دشوار است؛ همین سبب، این دختر جوان نیز مانند شهربانو با نامه نگاری با دوستش تماس گرفته است. مریم می گوید: "برایش نامه نوشتم. همیشه برایش نامه می نویسم". او بعد از کمی مکث، ادامه می دهد: "می دانی، از کسی که دوستش داری ساده دست نکش! شاید دیگه هیچ کس را مثل او دوست نداشته باشی و از کسی که دوستت دارد بی تفاوت عبور نکن که شاید دیگه هیچ کس تو را مثل او دوست نداشته باشد".

ولی آیا جامعۀ تمایلی به چنین خیالات دخترانه دارد؟ آیا در ذهن تمامی آدم های جامعۀ از عشق چنین تصوری است؟

عشق در ادبیات، به ویژه شعر کهن این مرز و بوم، یک واژۀ مقدس است اما در زندگی امروز مردم افغانستان به یک واژۀ ممنوعه که از آن بوی مرگ و بدنامی به مشام می رسد، مبدل گشته است.

در جامعه افغانستان، آلوده ترین واژه، جز عشق نمی توان یافت. در اینجا، عشق به معنای گناه کردن است، چون که در لغتنامه سنت گرایی نمی گنجد و عاشقان این معنی را با جان و دل قبول دارند.

یک زوج جوان در روز والنتاین در پارک بزرگ زورا در بغداد
یک زوج جوان در روز والنتاین در پارک بزرگ زورا در بغدادعکس: AP

دختر دیگر، سوسن (نام مستعار) که او بر خلاف مریم و شهربانو در مکتب با معشوقش دوست نشده است؛ چون او اصلا مکتب نمی رود. او دور از چشم مادر و خواهرانش، دم در حویلی تند تند قصه عشقبازی هایش را می گوید: "از طفلی هم بازی های خوبی بودیم. با هم گاز می خوردیم، با هم بازی چشم پتکان می کردیم، با هم خانه گک های گلی می ساختیم".

سوسن می گوید که حتا از زمان طالبان نیز خاطره های خوشی با دوستش دارد؛ ولی با برقراری حکومت جدید معشوقش به مکتب رفته و حالا هم دانشگاه می رود. او در ادامه ناامیدانه می گوید: "من بی سواد ماندم. ولی او مرا بسیار دوست دارد. هر شام سر بام می بینمش. برایم تحفه می آورد". با خجالتزدگی می گوید: "درسش که خلاص شد با هم عروسی می کنیم".

روایت های این دختران بلخی از عشق های پنهانی شان، این نکته را به یاد می آورد که گویا رابطه عاشقانه دختران از همان هنگامی در این سرزمین ممنوع شد که رابعه آخرین شعرش را با خون خودش بر دیوار گرمابه چنین نوشت:

کاشک تنم باز یافتی خبر دل / کاشک دلم باز یافتی خبر تن

کاشک من از تو برستنی به سلامت / ای فسوسا کجا توانم رستن؟

یادداشت: این گزارش قبلا نشر شده بود و به مناسبت والنتاین، بازنشر گردید.