تالار وحدت و گرامیداشت موسیقیدان برجستهای که در سکوت رفت
امانوئل ملیک اصلانیان، از موسیقیدانان برجستهی ایران و از شهرت یافتگان سالهای پیش از انقلاب است. پس از انقلاب اما این آهنگساز در گمنامی زیست، نامی از آهنگهای او به میان نیامد و حتی مرگش نیز در ده سال پیش با خاموشی برگزار شد.
در آفرینشهای ملیک اصلانیان دو باله با نام های "پروانه" و "افسانه آفرینش" جای دارد. "رقص و ترانه" و "گلبانگ" به صورت ارکسترال و کرال به اجرا درآمده و چند قطعه نیز برای پیانو نوشته که قطعه چهارگاه او با رنگ و بوی بومی شهرتی فراگیر دارد.
در ایران پنج سالی از مرگ او گذشته بود که شاگردانش یاد او را زنده نگاه داشتند. امسال که دهمین سالمرگ اوست باز هم یکی از شاگردانش که میناسکانیان نام دارد، به همین مناسبت در سومین روز آبانماه مراسمی در تالار وحدت فعلی و رودکی قدیم، همانجائی که بارها آهنگ های ملیک اصلانیان صحنهای شده بود، برگزار میکند. قرار است برخی از قطعاتی که تاکنون اجرا نشده نیز در این مراسم نواخته شود.
عارف موسیقیدان
امانوئل ملیک اصلانیان در سال ۱۲۹۴ خورشیدی در تبریز زاده شد. چهارده ساله بود که برای تحصیل موسیقی به هامبورگ و سپس به برلین رفت و تحصیلات خود را در رشته آهنگسازی و رهبری ارکستر ادامه داد. بازگشت به وطن او را با موسیقی ایران نزدیک تر ساخت و دستمایه ی کارهای بعدی او را فراهم آورد.
از همان آغاز اما او حساب کار خود را از دیگر موسیقیدانان ایرانی جدا کرده بود. جزیره ای بود دور افتاده در اقیانوس موسیقی که چندان وجه تشابهی با دیگر آهنگسازان ایرانی نداشت. انقلاب هم که شد او از همان نخستین روزها پاسخ صریح خود را به دست اندرکاران انقلابی داد. از او خواسته بودند که سرودهای انقلابی بسازد و او با همان لهجه شیرین ارمنی خود گفته بود: «ما سرود بلد نیستیم بسازیم.»
اصلانیان عارفی موسیقیدان است که از زمین و از انسان و از همان پائین نیرو میگیرد تا خود را به خورشید یا به قول خودش به کمال برساند. میترائیستها نیز چنین بودند. زروان، خدای مطلق از آسمان به زمین میآید و به میترا که یک انسان است تبدیل میشود. ملیک اصلانیان از همین رو اندیشه خود را نزدیک به آنان میدانست.
او "افسانه آفرینش" را نیز هستهای از همان میترائیسم میداند: «چیزی که از پائین، از غریزهی ما، از یک آشفتگی و هرج و مرج آغاز میشود و سرانجام به یک کمال منتظم و وحدت یافته میرسد.»
"فوگ" غربی در برابر رقص شرقی
ملیک اصلانیان را موسیقیدانی اندیشمند میدانند که برای رسیدن به اندیشهی کمال یافته از موسیقی بهره میگرفته است. او برای رسیدن به آن کمال مطلق، جائی هم برای رقص در آهنگ هایش میگشاید، زیرا که رقص را وسیله ای میداند برای رسیدن به همان مطلق. او رقص شرقی را در برابر فرم "فوگ" در موسیقی غرب قرار میدهد و میگوید:« در فوگ خلسه از طریق تجرید معنوی و روحانی به دست میآید و در رقصهای شرقی از راه جسم و این هر دو وسیلهای است در راه رسیدن به مطلق. بهخصوص در هندوستان رقص چنین حالتی دارد. من نیز همواره سعی کردهام در کارهایم رقصی را جای دهم. به وجود آمدن چهارمضراب در موسیقی ایرانی چیزی است از این گونه.»
تمدنهای قدیمی بیشتر از شرق سر برآوردهاند. به همین جهت بهنظر میرسد که موسیقی در شرق باید شکوفاتر از غرب باشد.اصلانیان می گوید: «شرق هوای گرم تری دارد پس همه چیز اینجا زودتر شکفته و زودتر پژمرده میشود. نژادی که تمدن را آغاز کرد، شرق را برای زندگی انتخاب کرده بود.»
اصلانیان پذیرش آئینهای مذهبی از سوی ملل گوناگون را ناشی از همان رفتارهای جامعهشناختی آنان میداند.« مسیحیت، آئین نرم و ملایمی بود و غربیها بهخصوص آلمانیها که روحیهی خشنتری دارند خیلی زود آن را پذیرفتند، اما ما که روحیهای نرم تر و لطیف تر داشتیم، آماده بودیم که آئین خشنتری را بپذیریم. اگر آدم ضعیف نباشد، سرماخوردگی او را از پا در نمیآورد.»
اصلانیان، آهنگساز مدرن
یکی از تفاوتهای اصلانیان با دیگر آهنگسازان ایرانی موسیقی مدرن اوست. او اما معتقد است که برای رسیدن به این شیوه هنرمند باید همهی مکاتب هنری را آزموده باشد تا به این سبک و سیاق برسد. تاکید او بهویژه بر روی رمانتیسم است که اغلب به عمد به فراموشی سپرده میشود.
از نگاه بسیاری حتی در ادبیات، رمانتیک بودن، مترادف است با نوعی سطحی بودن. شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر ادبی میگوید:« اگر بگویند فلان شاعر رمانتیک است، مردم از آن آبکی بودن و سطحی بودن و سوزناک و بیارزش بودن را میفهمند و نمیدانند که بزرگترین جنبش فرهنگی و ادبی و هنری تاریخ بشری در اروپا و آمریکا، جنبش رمانتیسم است. بزرگترین نوابغ هنری و ادبی تاریخ بشر، امثال گوته و شیللر و.. همه رمانتیک هستند.» اصلانیان نیز از بیم رمانتیک به حساب آمدن هنرمندان آگاهی داشت:«این ترس از رمانتیسم است که گروهی را تنها متوجه فرم میسازد. آن ها دلهرهای دارند که رمانتیک به حساب آیند. اگر کسی از مرحلهی رمانتیسم رد شده باشد، می تواند چیز تازهای به وجود آورد. ولی اگر از روی این مرحله پریده باشد و بدون گذر از آن، به مرحله بعدی رسیده باشد، اندیشه کاملی نخواهد داشت. من هیچوقت خجالت نمیکشم که یک قطعهی رمانتیک بسازم یا بنوازم. من با صراحت اعتراف میکنم که امروز به یک چیز رمانتیک نیاز دارم.» او در عینحال رمانتیسم را یکی از جلوه های مردمی شدن موسیقی میداند و معتقد است که »موسیقی از حالت مطلق درآمد، به تدریج به مردم نزدیکتر شد و سرانجام مردمی شد. رمانتیسم یکی از جلوههای این مردمی شدن موسیقی است.»
اصلانیان در وهلهی نخست پیانیستی ماهر بود و توانائی در نواختن را لازمهی آهنگسازی می دانست. آموزش به شاگردان علاقمند یکی از دلمشغولیهای او در سالهای پیش و پس از انقلاب بود. شاگردان فراوان و نام یافتهی اودر موسیقی گواهی هستند بر این ادعا. در میزگردی با حضور سه نسل از شاگردان تربیت یافته ی او، هاینوش ماکاریان، هومن خلعتبری و شیرین صبائی با شیوهی کار او بیشتر آشنا میشویم.