1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

بازخوانی تجربه‌های کنفدراسیون دانشجویی • مصاحبه

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

اتحاد دانشجویان خارج از کشور برای مبارزه با شاه در سال ۱۳۳۹ به تشکیل کنفدراسیون انجامید. با پیروزی انقلاب، کنفدراسیون از هم پاشید. سهم کنفدراسیون از به ثمر رسیدن انقلاب، دستگیری، اعدام، مهاجرت و پراکندگی اعضایش بود.

https://p.dw.com/p/Kr4x
حمید شوکت
حمید شوکتعکس: Shokat Hamid

حمید شوکت، عضو پیشین کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در گفتگو با دویچه‌وله از دستاوردها و خطاهای جنبش دانشجویی خارج از کشور می‌گوید. شعار کنفدراسیون، "اتحاد مبارزه پیروزی" بود. شوکت که از سال ۱۳۴۷ تا پیروزی انقلاب در این سازمان فعالیت می‌کرد، پس از انقلاب به ایران بازگشت. او به همراه هدایت‌الله متین‌دفتری، بهمن نیرومند، شکرالله پاک‌نژاد، ناصر پاکدامن، غلامحسین ساعدی، مهدی تهرانی و منوچهر هزارخانی، به جبهه دمکراتیک ملی جذب شد. از میان این عده، به‌‌جز شکرالله پاکنژاد که اعدام شد، همه دوباره به خارج بازگشته‌اند.

دویچه‌وله: کنفدراسیون اساسا چه سالی و با حضور چه نیروهایی پا گرفت؟

حمید شوکت: انجمن‌های دانشجویی خارج از کشور، از زمان روی کار آمدن دولت اقبال − فروردین ۳۶ تا شهریور۳۹ − شکل گرفتند. در سال ۳۷، دانشجویان مقیم فرانسه، طرح تشکیل مجدد اتحادیه دانشجویان ایرانی را ریختند. این تشکیلات البته قبل از کودتا هم فعال بود و بیشتر زیر نفوذ حزب توده قرار داشت. اما این بار اتحادیه، بیشتر تحت تاثیر هواداران جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا بود که با انتشار نشریه‌ای به نام "نامه پارسی"، زمینه‌های تشکیل یک سازمان متشکل از دانشجویان ایرانی در فرانسه، انگلستان، آلمان و بعد آمریکا را پی ریزی کردند. این سازمان بعدا در فروردین سال ۳۹، در شهر هایدلبرگ، کنفدراسیون نام گرفت.

تشکیل کنفدراسیون چقدر متاثر از ۱۶ آذر و جنبش دانشجویی داخل بود؟

قطعا این تشکل، بیش از هرچیز متاثر از پیامدهای کودتای سال ۳۲ و مبارزات داخلی بود. ۱۶ آذر، نماد همبستگی دانشجویان یا نشانه تاثیر پذیری حرکت‌های داخل و خارج از همدیگر بود.

و متقابلا تاثیر تشکل‌های دانشجویی خارج از کشور بر داخل چه بود؟ چه ارتباط یا پیوندی بین فعالان دانشجویی داخل و خارج بود؟

کنفدراسیون همواره ارتباط نزدیکی با دانشگاه تهران داشت. مثلا آقای بنی‌صدر به نمایندگی از سوی دانشجویان دانشگاه تهران در سومین کنگره کنفدراسیون در دیماه سال ۴۰ در لندن شرکت کرد. پس از آن هم نمایندگانی از ایران آمدند، اما با رشد استبداد، این رفت‌وآمدها سخت‌تر شدند. تماس‌ها اما به اشکال دیگری وجود داشتند.

آیا دیدگاه‌های متفاوت در میان اعضای کنفدراسیون هیچگاه به بروز کشمکشی جدی انجامید، یا این‌که فصل مشترک فعالیت، همان مبارزه با شاه بود؟

اختلاف‌ در عرصه نظر و عمل حتی در آخرین روزهای حیات کنفدراسیون، وجود داشت و گاه به فراز و نشیب‌های تندی هم می‌انجامید. اختلاف‌ها بیشتر بین طرفداران حزب توده با جامعه سوسیالیست‌ها یا جبهه ملی و در سال‌های آخر بین جریان‌های مائوئیستی که در اکثریت بودند، پیش می‌آمد. دانشجویانی هم بودند که تمایلات مذهبی داشتند اما شمارشان اندک بود و بعد از دوره‌ای، دیگر در کنفدراسیون شرکت نداشتند. ملاک و فصل مشترک کار ما، مبارزه با شاه بود. شعار اصلی در کنفدراسیون، "اتحاد، مبارزه، پیروزی" بود.

گرایش مذهبی از چه زمانی به کنفدراسیون وارد شد و چه شد که رشدی نکرد؟

این سازمان یک جریان یکسره عرفی بود و البته در اساسنامه آن مانعی برای کسانی که مذهبی هستند، قید نشده بود. دانشجویان دارای گرایش مذهبی، بیشتر از طریق جبهه ملی وارد کنفدراسیون شدند. مثلا خود آقای بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده یا مصطفی چمران از این طریق و با این تفکر وارد تشکل شدند. این مربوط به سال ۴۰ به بعد است.

با رادیکال‌تر شدن فعالیت‌های کنفدراسیون و اختلاف‌هایی که بین خود افراد دارای این گرایش پیش آمد، خودشان رفته رفته کنفدراسیون را ترک کردند. آقای قطب‌زاده هم به دلیل اختلاف‌های موجود و تندی‌هایی که داشت، از کنفدراسیون اخراج شد.

سمت‌گیری کلان دانشجویان خارج از کشور چه بود؟ معطوف به رژیم شاه و سازماندهی تظاهرات در سفرهای شاه بود، یا حتی متوجه ماهیت کشورهایی هم می‌شد که دانشجویان در آن درس می‌خواندند؟

بخش بزرگی از فعالیت‌های کنفدراسیون، کوشش برای نجات جان زندانیان سیاسی و افشای نظام سیاسی ایران بود. این‌که رژیم شاه، عامل امپریالیسم در ایران است، موجب نزدیکی فعالان کنفدراسیون با جنبش دانشجویی غرب شده بود. نمونه روشن این موضوع، سفر شاه در سال ۶۷ به آلمان بود که تظاهرات بزرگی دربرلین صورت گرفت و دانشجویی آلمانی به نام "بنه اونه‌زورگ" در آن کشته شد.

صحنه‌ای از تظاهرات دانشجویان ایرانی و آلمانی علیه شاه ایران در جریان سفر وی به برلین در ماه ژوئن ۱۹۶۷
صحنه‌ای از تظاهرات دانشجویان ایرانی و آلمانی علیه شاه ایران در جریان سفر وی به برلین در ماه ژوئن ۱۹۶۷عکس: picture-alliance/ Bildarchiv

فعالان کنفدراسیون چقدر از مبارزات اجتماعی کشوری که در آن زیست می‌کردند یا از احزاب اپوزیسیون آنها تاثیر می‌گرفتند؟

کنفدراسیون بیشتر وجهه سیاسی مسائل را مورد توجه قرار می‌داد. جنبش ۶۸ در اروپا و آمریکا، صرفنظر از جنبه سیاسی‌اش که مخالفت با جنگ ویتنام یا مخالفت با سرمایه‌داری بود، اساس روابط و ارزش‌های کهنه این جوامع را هم مورد سوال قرار می‌داد. اما کنفدراسیون به این نکات توجه چندانی نداشت و بهایی به نفی ارزش‌های کهنه نمی‌داد. مثلا همین ارزش‌ها در آلمان پس از جنگ دوم بسیار زیر ضربه بودند، اما کنفدراسیون تاثیری از آنها نگرفت.

کنفدراسیون با انقلاب اسلامی اعلام همبستگی کرد. تحلیل کنفدراسیون از انقلاب و رهبری آن چه بود؟

کنفدراسیون از همان آغاز کار خود، حمایت از زندانیان سیاسی را در دستور کار خود قرار داده بود. برخی از این زندانیان، افراد مذهبی و روحانی بودند. همواره در نشریات کنفدراسیون به موضوع روحانیت مترقی هم پرداخته می‌شد. شعار اتحاد مبارزه پیروزی به یک معنی با وحدت کلمه‌ای که سرنوشت نظام سلطنت را رقم زد، جور درمی‌آمد.. کنفدراسیون موضوع را چنین می‌دید که باید به هر قیمتی شده، همه مخالفان برای سرنگونی نظام شاه باهمدیگر متحد شوند. دفاع از این حرکت با نظریه و مشی کنفدراسیون تطابق داشت.

گفتید که گرایش دینی در بین اعضای کنفدراسیون در اقلیت قرار داشت. آیا تناقضی در کار نیست که سر بزنگاه، جریانی که اعضایش عمدتا غیرمذهبی یا چپ و مائوئیست بودند، پشت سر روحانیت قرار گرفت؟

مسئله اصلی کنفدراسیون، مبارزه با حکومت شاه بود و روحانیت را به دو بخش مترقی و ارتجاعی تقسیم می‌کرد. بسیاری از ارزش‌هایی که کنفدراسیون منفی می‌دانست، منطبق با نظرات روحانیت بود. مثلا کنفدراسیون حق رای برای زنان را در کنگره خود به تصویب رسانده بود. اما بعد گفت که اعلام شاه در این زمینه تنها تبلیغات است. زیرا در سرزمینی که مردان حق رای آزاد ندارند، موضوع حق رای زنان فریب حکومتی است و این از نقاط مشترک ما و روحانیت بود.

کنفدراسیون همواره از مبارزاتی که تحت نظر آیت‌الله حمینی انجام گرفت پشتیبانی کرد و نظرها و اعلامیه‌های ایشان را در نشریات خودش چاپ می‌کرد. در بسیاری از کنگره‌های کنفدراسیون برای آقای خمینی پیام فرستاده می‌شد.

فعالیت کنفدراسیون تا چه سالی ادامه یافت؟

۴ سال پیش از پیروزی انقلاب، انشعاب بزرگی در در شانزدهمین کنگره کنفدراسیون در دیماه ۵۳ در فرانکفورت روی داد. البته گرایش‌های مختلف تا آستانه انقلاب همیشه خود را تحت رهبری و نام کنفدراسیون معرفی کردند و و خود را حافظ سنت‌ها و دستاوردهای این سازمان ‌دانستند. پس از پیروزی انقلاب و بازگشت کادرها و اعضای کنفدراسیون، دیگر مناسبتی برای ادامه کار کنفدراسیون باقی نماند.

و با سرخوردگی‌هایی که پس از انقلاب پیش آمد، چرا بار دیگر این تشکل پا نگرفت؟

از کودتای ۲۸ مرداد به این طرف همیشه اپوزیسیون می‌گفت که دلیل موفقیت کودتا، بخاطر تفرقه و اختلاف‌های بی‌حاصل بوده است. تکیه همیشگی کنفدراسیون بر شعار "اتحاد مبارزه پیروزی" بود. این شعار در وجدان تاریخ جنبش دانشجویی و کل اپوزیسیون رسوب کرده بود. اما با پیروزی انقلاب و چیرگی یک جریان، آرایش شطرنج سیاسی ایران تغییر کرده بود و جریانی از اپوزیسیون خود را با واقعیتی مواجه می‌دید که درک آن بیش از هر چیز به یک مکث تاریخی نیاز داشت. چنین شرایطی برای خیلی انقلاب‌ها اعم از کوبا، چین یا فرانسه هم پیش آمده است.

چرا این مکث اینقدر طولانی شد؟

کنفدراسیون در سال‌های رشد و گسترش خودش همواره تحت تاثیر جنبش دانشجویی غرب بود و روی آن هم متقابلا تاثیر می‌گذاشت. اعتراض به جنگ ویتنام یا همبستگی با مردم کشورهای تحت ستم جهان سوم نمونه‌های بارز این تعامل بودند. اما امروزه در کشورهای غربی چنین چیزی نیست و دانشجویان این کشورها از منظر دیگری به موضوع‌ها نگاه می‌کنند و این موثر است. البته همه ماجرا این نیست و عوامل دیگری هم دخیل هستند.

خطاها یا دستاورد شاخص کنفدراسیون چه بودند؟

یکی از دستاوردهای کنفدراسیون این بود که برای سال‌های طولانی گرایش‌های مختلفی را روی موضوع مبارزه با شاه متحد کرد. این یک تجربه منحصر به فرد بود. کنفدراسیون هیچگاه از مبارزه با استبداد و دفاع از محرومان باز نایستاد و از حقوق زندانیان سیاسی همواره دفاع کرد. یکی از دلایل نزدیکی آن با جریان روحانیت یا سنت همین بود.

اما کنفدراسیون از تلاش برای نجات جان زندانیان سیاسی یا مبارزه با استبداد به این تمایل یافت که همه معضلات را با پاسخ‌های سریع و آسان حل کند. این ضعف بود. کنفدارسیون، استقبال از هر تغییر و پیشرفت در جامعه ایران را نشانه سستی و سازش با شاه تلقی می‌کرد و این منفی بود. کنفدراسیون از ستیز با حکومت خودکامه شاه به نقد دمکراسی رسید و تمدن و لیبرالیسم غرب را به خصوص در سال‌های آخر کار خود، نشانه بی‌بند و باری یا مانعی در زندگی محرومان به حساب آورد. با این‌همه کنفدراسیون در دفاع از زندانیان سیاسی و دفاع از محرومان، یک پرچم بدون لکه عرضه کرد.

گفتگو: مهیندخت مصباح

تحریریه: فرید وحیدی